15.67M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🔻خوابی که شهیدحاج قاسم سلیمانی پس ازشهادت سردارمهدی زین‌الدین دیدن : ✅هیجان‌زده پرسیدم: آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت...حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ اند. عجله داشت. می‌خواست برود. یك بار دیگر چهره‌ درخشانش را كاویدم.حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم. رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم:بفرما بنویس: سلام، ‌من درجمع شما هستم همین چندكلمه را بیشترنگفت موقع خداحافظی با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت گفتم:‌بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: سیدمهدی زین‌الدین نگاهی به امضا و نوشته‌ زیرش كردم پرسیدم:چی نوشتی آقامهدی تو كه سید نبودی گفت اینجا بهم مقام سیادت دادن