❌ شبهه: قرآن خود کتاب هدایت است و کامل و نیازی به نظر اهل بیت برای تفسیر آن نیست. ✅ پاسخ شبهه اولاً خود قرآن این کتاب را نیازمند تبیین و تفسیر می داند: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ ؛ و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى (نحل 44) از طرفی خود قرآن کریم در آیه قبل از آیه‌ی فوق، دستور داده از اهل الذکر سوال بپرسیم: فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (نحل: 43) طبق قرآن کریم هم اهل الذکر همان اهل بیت هستند چون ذکر یعنی پیامبر (سوره طلاق آیه 10 و 11) و اهل ذکر یعنی اهل پیامبر، پس باید از اهل بیت در در مورد تبیین قرآن سوال شود. حدیث ثقلین نیز که بین شیعه و سنی به صورت متواتر نقل شده و جای شکی در صحت آن وجود ندارد، بر همراهی قرآن و عترت تاکید دارد. از این‌ها گذشته، داستان هشام بن حکم که از شاگردان امام صادق علیه‌السلام است، جواب خوبی بر این شبهه است. وی مي‌گويد: روز جمعه‌اي وارد بصره شدم به مسجد رفتم. عمروبن عبيد معتزلي نشسته بود و گروه زيادي اطرافش بودند و از او پرسش‌هايي مي‌کردند، من هم در آخر جمعيت نشسته و پرسيدم: اي دانشمند من اهل اين شهر نيستم، اجازه مي‌دهي سؤالي مطرح کنم؟ گفت: هر چه مي‌خواهي بپرس. گفتم: آيا چشم داري؟ گفت مگر نمي‌بيني؟ اين چه سئوالي است؟! گفتم پرسش‌هاي من اينگونه است، گفت آري چشم دارم. گفتم با چشم چه مي‌کني؟ جواب داد ديدني‌ها را مي‌بينم و رنگ و نوع آنها را تشخيص مي‌دهم. گفتم آيا زبان داري؟ گفت دارم، پرسيدم با آن چه مي‌کني؟ جواب داد طعم و مزه غذاها را با آن تشخيص مي‌دهم. گفتم آيا شامه داري؟ گفت آري با آن بوها را استشمام کرده و بوي خوب و بد را تميز مي‌دهم. گفتم آيا گوش هم داري؟ جواب داد آري با آن صداها را مي‌شنوم و از يکديگر تميز مي‌دهم. گفتم آيا غير از اينها قلب «عقل» هم داري؟ گفت آري پرسيدم با آن چه مي‌کني؟ گفت اگر ديگر اعضا و جوارح من دچار شک و ترديد شوند، قلبم شک آنها را برطرف مي‌کند. (پس قلب و عقل راهنماي جوارح است) هشام مي‌گويد او را تأييد کردم و گفتم آري خداوند متعال براي راهنمايي اعضاء و حواس قلب را آفريده است. اي دانشمند! آيا صحيح است کسي بگويد خدايي که گوش و چشم ديگر اعضا و جوارح بدن انسان را بدون راهنما نگذاشته است، مسلمانان را پس از رحلت رسول اکرم بدون راهنما و پيشوا گذاشته تا گرفتار شک و ترديد و اختلاف باشند؟ آيا هيچ عقل سالمي اين مطلب را قبول مي‌کند؟ (كافي، ج‏۱، ص ۱۶۹)