معتاد شدیم و خبر از خویش نداریم هستیم همه نئشه ی بازار مجازی آهسته فرو رفت به ذهن همه ی ما این رنگ و لعاب خوش و بسیار مجازی معشوق شد او و همگی عاشق اوییم افتاده سر ما به سر دار مجازی آتش شد و انداخت به بنیان همه جنگ سوزاند چه بسیار دل این نار مجازی نامحرم و محرم همه قاتی شد و انگار خوابیم در این عرصه ی پیکار مجازی نت باشد و گوشی پرِ شارژ و شکمت سیر باقی همه حرف است به بیمار مجازی خون شهدا هم که شد از صفحه ی دل پاک چون گوش نواز است فقط جار مجازی