وسعت سوز مرا زمزمه ی ساز کم است زخمه ی ساز مرا فرصت آواز کم است کهکشانی ست به هر گوشه ی چشمت ..اما در هوای نظـــــــرت قدرت پرواز کم است با ردیفی که دوچشمان غریبت دارند شعر موزون تو را قافیه پرداز کم است شهر در غربت بی همنفسی می میرد دستهایی که کند پنجره ای باز...کم است با بهاری که تو با آمدنت آوردی گر کنم جان به فدای قدمت ..باز کم است شاعر: سید محمد رضا هاشمی زاده https://eitaa.com/adinebaharan