حكايت شده: يكي از عباد و زهاد، در وقت مردن، اطرافش را گرفته بودند. گفتند: اينها براي خودشان گريه مي كنند. چون خر و حمال ايشان بودي، شتر بارشان بودي، گاو شخم ايشان بودي؛ از دست ايشان مي روي، و لهذا گريه و ناله مي كنند.
آن عابد ملتفت گريه ايشان شد. از آنها سؤال كرد: چرا گريه مي كنيد؟ يكي گفت: به جهت آنكه بي شوهر مي شوم. و ديگري گفت: كفيلي ندارم. يكي گفت: تو پشت و پناه من بودي. يكي گفت: بعد از تو پرستاري و غمخواري ندارم. و هكذا از اين گونه كلمات گفتند.
آن عابد ملتفت شد. گفت: برخيزيد از اطراف من دور شويد! بگذاريد مرا به حال خودم. نديدم يكي از شماها كه بر من گريه كند كه مي روي از اين عالم به آن عالم، بر تو چه خواهد گذشت؟ كارت به كجا خواهد رسيد؟
بلي، مثل ابوذر در حديث وارد است كه پسرش كه ارتحال يافت، رفت بر سر قبر او گفت: اي فرزند از تو راضي بودم. خدا از تو راضي باشد. غصه و اندوهي براي تو ندارم، و غصه اي كه دارم اين است كه بر تو در آنجا چه خواهد گذشت؟ با تو چه گفتند و چه كردند؟
آيه الله شيخ جعفر شوشتري
منبع
صادق حسن زاده، مجالس شوشتري، مجلس چهارم.https://
eitaa.com/adinebaharan