📚 ﷽ 📚 ‌ سلوک معنوی 🔹چرا برخی "آدم‌های عادی" [نه "اهلِ معرفت"] خوب و مؤمن و درست‌کار دچارِ سختیِ معیشت و به‌هم ریختنِ کارها می‌شوند؟ 🔹اصلی‌ترین - و شایع‌ترین - علّت ، این است که حسرتِ زندگی و وضعیّتِ دیگران را دارند . حسرت یعنی کفر به این‌که خدایی هست و می‌داند چی را به کی بدهد . وقتی کسی حسرتِ چیزی را داشت ، خدا به او نمی‌دهد ؛ این یک قانون است . خیلی‌ها به پدرشان حسرت می‌خورند که چرا پدر این‌قدر مال دارد و به آن‌ها نمی‌دهد و آن‌ها ندارند ؛ از این‌ها باید پدرشان را گرفت تا آن‌ها رشد کنند . 🔹علّتِ دوم این است که رضایتِ پدر و مادر را ندارند . بزرگِ خاندان مثلِ زمین است که اگر با او صله کنی و وصل شَوی ، پاک می‌شوی . 🔹علّتِ سوم این است که نمی‌داند با پول چه کند ، و با آن به تخریبِ خودش دست می‌زند ؛ مثلاً بجای توسعه کار ، می‌رود موتورسیکلت می‌خرَد و با آن تصادف می‌کند ، یا ضبطِ ماشینش را عوض می‌کند ، یا خرجِ دَک و پُز می‌کند ، یا فخرفروشی می‌کند ، یا تریاک می‌کشد ، یا خرجِ رفقای عیّاش می‌کند ، یا می‌رود موبایلش را عوض می‌کند . خلاصه ، بچّه است! و پول را صرفِ کارِ اقتصادی یا کارِ خیر نمی‌کند ، خرجِ هوس می‌کند ؛ یا همه پولش را می‌رود - یک‌جا - سرمایه‌گذاری می‌کند و شکست می‌خورَد ، یا - بجای سرمایه‌گذاریِ سودآور - سرمایه‌گذاریِ ناشیانه می‌کند . 🔹علّتِ چهارم ، شاکیِ خصوصی است ؛ خیلی‌ها گِرهِ کارشان به خاطرِ این است . باید ترسید از وقتی که کسی بنشیند و بگوید "خدایا"! ؛ در آن‌وقت ، همه کائنات علیهِ او می‌شوند . 🔹علّتِ پنجم عدمِ رازداری است که روزی را برباد می‌دهد و درها را می‌بندد .