یه جوون مشهدی میره تهران برای کار. کار پیدا میکنه و مشغول میشه. یه سه سالی کار میکنه بعد با یه دختر تهرانی ازدواج میکنه (دوران عقد و نامزدی) . یک هفته از عقد ش میگذره که میره خونه پدر خانمش. در میزنه، میان پشت در میگنه کیه، با همون لهجه مشهدی میگه. مویوم. در رو بروش باز نمیکنن. با خودش میگه شاید یه گوشه خونه شون خراب شده یا یه اتفاقی افتاده که نمیخوان من بفهمم. میره هفته دوم میاد، در میزنه، میان پشت در میگن کیه، میگه مویوم. در رو به روش باز نمیکنن. با خودش میگه لابد یه مهمونی تو خونه دارن که نمیخوان من بفهمم. هفته سوم میاد در میزنه، میان پشت در میگن کیه، میگه مویوم، در رو بروش باز نمیکنن. صبح شنبه میره سر کارش ولی خیلی دمق و افسرده. همکار تهرانی ش بهش میگه چی شده دادا چرا اینقدر تو خودتی. مشهدی، سه هفته یِ دِرُم مُرُم خانه نامزَدُم در مِزِنُم مِگَن کیه. موگوم مویوم در رِ بروم واز نُمُکُنَن. همکار تهرانی، دادا اینجا رسمه وقتی در زدی اومدن پشت در گفتن کیه باید بگی مَنَم. مشهدی. دیووانه. خب اَگه بوگوم مَنَم. وقتی در رِ وا کُنَه مِفَهمَه که مویوم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 https://eitaa.com/adinehmoeud