#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و چهل و سوم
❇️ دوران حکمیت
✳️ قرآن بر سر نیزهها
🔹پروردگارا، تو خود میدانی که این قوم به دنبال قرآن نیستند!
🔻[ جنگ تا پاسی از لیلةالهریر ادامه داشت و شکست معاویه قطعی شد. میدان جنگ بعد از نیمههای شب آرام گرفت؛ اما با روشن شدن سپیده، سپاهیان ما با صحنه جدیدی روبهرو شدند. لشکر شام از آرایش نظامی خارج شده بود و بر بالای نیزهها قرآنهای بزرگ دیده میشدند که با طنابها محکم بسته شده بودند. سخنگویانی از لشکر شام با صدای بلند میگفتند: ای جماعت عرب، شما را به خدا قسم میدهیم که به زنان و دختران خویش رحم کنید. اگر شما نابود شوید، فردا چه کسی در برابر بیگانگان خواهد ایستاد؟ دینتان را حفظ کنید. این کتاب خدا میان ما و شما داور باشد. بعد از نابود شدن اهل شام، مرزهای شام را چه کسانی محافظت خواهند کرد؟ و بعد از نابود شدن اهل عراق، چه کسانی مرزهای عراق را نگهداری کنند؟
با مشاهدهٔ قرآنهایی که بر بالای نیزهها برافراشته شده بود، گفتم: ]
🔻پروردگارا، تو خود میدانی که این قوم به دنبال قرآن نیستند. پس میان ما و آنان داوری کن که تو داوری برحق و روشنگری!
[ در این هنگام، در میان یارانم اختلاف پدید آمد. گروهی به ادامهٔ جنگ معتقد شدند و گروهی گفتند: در موقعیتی که ما را به حکم کتاب خدا فرامیخوانند، جنگ جایز نیست ! ]
🔹آنان برای شما دام گذاشتهاند!
🔻[ به یارانم توضیح دادم: ]
این، توطئه و نیرنگ است. آنها که اهل قرآن نیستند!
[ اما اشعث پاسخ داد که آنها ما را به سوی حق فرامیخوانند! به وی گفتم: ]
🔻آنان برای شما دام گذاشتهاند و به دنبال منصرفکردن شما از جنگ هستند.
آنها شنیدهاند که من در جنگ جمل قرآن را بلند کردم و خواستم قرآن بین ما و آنها داوری کند، امروز همان کار را تکرار کردهاند؛ ولی اینان به دنبال آن چیزی نیستند که من در جنگ جمل در پی آن بودم. فریب ظاهر کارهای اینها را نخورید و برگردید به همان اهدافی که در جنگ داشتید و به ایستادگی خویش ادامه دهید.
ای مردم، برگردید و همان راه خویش را پی بگیرید. به خدا سوگند، عمروبنعاصِ شیّاد به دنبال فریب دادن شماست.
🔹این، توطئه و نیرنگ است
[ با پدید آمدن اختلاف در میان سپاهیانم، خطبهای خواندم: ]
🔻بندگان خدا، من از هر کس دیگری به پذیرش حکم قرآن شایستهترم؛ ولی معاویه و یارانش، اهل قرآن نیستند. من بهتر از شما ایشان رامیشناسم. از کودکی با آنان همراه بودهام و در بزرگسالی نیز با آنان ارتباط داشتهام. آنان شرورترین کودکان بودند و اکنون نیز شرورترین مرداناند.
🔻این شعاری که سر دادهاند، سخن حق است؛ ولی ارادهای باطل از آن کردهاند...
فقط به مدت یک ساعت، بازوان و کاسهٔ سرهایتان را در اختیار من قرار دهید، که اکنون حق به نقطهٔ حساس خود رسیده و چیزی نمانده است که ستمکاران در هم شکسته شوند.
🔻وای بر شما! این توطئه و نیرنگ است. آنها اهل قرآن و در پی حکم قرآن نیستند. از خدا بترسید و با بصیرتی که داشتید به جنگ ادامه دهید. اگر سخن مرا نپذیرید، راه بر شما سخت خواهد شد و هنگامی پشیمان خواهید شد که دیگر برای شما سودی نداشته باشد.
🔻[بیست هزار نفر مسلح که غرق در سلاح و زره بودند و شمشیر بر دوش، جمع شدند. پیشانیهای اینان بر اثر سجدهٔ زیاد سیاه شده بود. در صف اول آنان، گروهی از قاریان قرار داشتند که بعدها «خوارج» نامیده شدند. آنان مرا به نام امیرالمؤمنین خطاب نکردند و فقط گفتند: یا علی، اهل شام تو را به کتاب خداوند دعوت کردهاند. یا به آنان پاسخ مثبت میدهی یا همانگونه که عثمان را کشتیم، تو را نیز میکشیم! سوگند به خداوند، اگر نپذیری به آنچه میگوییم عمل خواهیم کرد!
به آنان گفتم: ]
🔻وای بر شما! من نخستین کس بودم که به قرآن دعوت کردم و نخستین کسی بودم که دعوت قرآن را اجابت کردم و دربارهٔ کسی چون من این تصور نمیرود که مرا به حکم قرآن بخوانند و من به حکم قرآن رضایت ندهم. اصلاً جنگ ما با این قوم از ابتدا برای قرآن بود و میخواستیم آنها حکم قرآن را بپذیرند و از معصیت خداوند و شکستن پیمانهای الهی و بیاعتنایی به کتاب خدا دست بردارند.
اما امروز به اطلاع شما میرسانم: بدانید که آنان خواستار عملکردن به قرآن نیستند و درصدد فریب شما برآمدهاند!
🔻[ آنها بدون توجه به سخنان من، درخواست کردند مالک اشتر از میدان جنگ بازگردد. در آن موقع، مالک به نزدیکی خیمه فرماندهی معاویه رسیده بود! ]
📚منابع:
۱. وقعةصفین، ص۴۷۸
۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸
۳. أنساب الاشراف، ج۲، ص۳۲۳، ح۳۹۱
۴. تذکرة الخواص، ص۹۵
۵. مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی