✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت صد و پنجاه و هفتم ❇️ پاسخ‌هایی به شعارهای خوارج 🔹سخن حق؛ هدف باطل [ در پاسخ به شعار« لا حکم‌ الا لله» خوارج توضیح دادم: ] 🔻آری، درست است که حکم فقط به خدا اختصاص دارد؛ ولی اینها می‌گویند: فرمانروایی و زمامداری ویژهٔ خداوند است و بس! 🔻اما مردم به امیر و فرمانروا، نیکوکار یا بدکار، نیازمند هستند. در سایهٖ حکومت او، مؤمن به کار خود می‌پردازد و کافر از زندگی خود بهره می‌گیرد تا زمان هر یک به‌سر آید... 🔻ما افراد را داور قرار ندادیم؛ بلکه قرآن را به حٓکمیت انتخاب کردیم و این قرآن خطی‌است نوشته‌شده که میان دو جلد جای دارد. به زبان سخن نمی‌گوید و نیازمند کسی است که آن‌ را ترجمه کند و انسان‌ها می‌توانند از آن سخن بگویند. 🔻هنگامی که اهل شام ما را دعوت کردند تا قرآن را میان خویش قرار دهیم، ما آن گروهی نبودیم که به کتاب خدای سبحان پشت کنیم، در حالی که خدای بزرگ فرموده است: { فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ } ( و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن‌ را به خدا و پیامبر بازگردانید.) 🔻بازگرداندن امور به خدا، این‌ است که بر طبق کتاب او داوری کنیم و بازگرداندن به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله این‌ است که سنت او را ملاک قرار دهیم. پس اگر از روی راستی و حقیقت بر اساس کتاب خدا داوری شود، ما از دیگر مردمان به‌آن سزاوارتریم و اگر بر اساس سنّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله داوری شود، ما بدان أولیٰ هستیم. 🔻اما دربارهٔ سخن شما که می‌گویید چرا میان خود و آنان برای حٓکمیت مدت تعیین کردی، من این کار را کردم تا در این مدت، جاهل حقیقت را دریابد و دانا بر عقیدهٔ خود استوار بماند و شاید در این مدت صلح، خدا کار امت را اصلاح کند و راه تحقیق و شناخت حق باز باشد، تا مثل کسی نباشند که گلویش را می‌فشارند که در جستجوی حق شتاب ورزد یا تسلیم اولین فکر گمراه‌کننده شود. 🔻همانا برترین مردم در پیشگاه خدا کسی است که عمل به حق نزد او محبوب‌تر از باطل باشد؛ هرچند عمل به حق از قدر او بکاهد و به او زیان رساند و عمل به باطل به او سود رساند و بر قدرت او بیفزاید. 🔹آیا شما نگفتید که اینان برادران ما و هم‌آیین ما هستند؟ [ در جمع خوارج حاضر شدم و از آنها پرسیدم: ] 🔻آیا همه شما در جنگ صفین با ما بودید؟ [ گفتند: برخی در صفین حاضر بودیم و برخی دیگر حضور نداشتیم. از آنها خواستم: ] 🔻به دو گروه تقسیم شوند: کسانی که در صفین حضور داشتند در یک گروه قرار گیرند و کسانی که حضور نداشتند در گروه دیگری گرد آیند، تا متناسب با هر یک سخن گویم. [ در میان گروهی که در صفین بودند، حضور یافتم و به آنان گفتم: ] 🔻ساکت باشید و به سخنانم گوش فرا دهید و با جان و دل به من توجه کنید و از هر کس شهادت خواستم، باید از روی علم و آگاهی شهادت دهد. 🔻آنگاه که اهل شام از روی حیله‌گری و نیرنگ و فریب، قرآن‌ها را بر سر نیزه بلند کردند، آیا شما نگفتید که اینان برادران ما و هم آیین ما هستند و از ما می‌خواهند از خطای آنان بگذریم؟! آیا شما نگفتید که آنان به کتاب خدا پناه برده‌اند و نظر ما این است که از آنان قبول کنیم و اندوه از دلشان بزداییم؟! 🔻اما من به شما گفتم: ظاهر این توطئه، ایمان و باطنش، دشمنی و تجاوز و ستم است، آغازش، رحمت و مهربانی و پایانش، پشیمانی است! من از شما خواستم که در کار خود ثابت بمانید و به جنگ ادامه دهید و به آواز لشکر شام توجه نکنید؛ زیرا اگر پاسخ داده شوند، گمراه کننده‌اند و اگر رها شوند، خوار و حقیر خواهند شد. اما دریغ که آن‌ کار انجام پذیرفت و شما را دیدم که به خواسته‌های اهل شام گردن نهادید و حکمیت را پذیرفتید! 🔻به خدا سوگند، اگر آن را نمی‌پذیرفتم، مسئول پیامدهای آن نبودم خدا گناهان را به پرونده من نمی‌افزود. و به خدا سوگند، اگر بر اساس مصلحت حٓکمیت را پذیرفتم، سزاوار بودم که باز هم از من پیروی کنند؛ زیرا قرآن با من‌ است و از آن هنگام که با قرآن بوده‌ام، از آن جدا نشده‌ام... 🔻امروز با پیدایش زنگارها و انحراف‌ها در دین و نفوذ شبهه‌ها در افکار و تفسیر و تأویل دروغین در دین، با برادران مسلمان خود به جنگ خونین کشانده شده‌ایم. 🔻هرگاه احساس کنیم چیزی باعث وحدت ماست و به‌وسیله آن می‌توانیم به یکدیگر نزدیک شویم و شکاف‌ها را پر و باقی‌مانده پیوندها را محکم کنیم، به آن تمایل و رغبت نشان خواهیم‌ داد و آن را می‌گیریم و جز آن را ترک خواهیم گفت. 📚 منابع: ۱. نهج‌البلاغه، خطبه ۴۰ ۲. أنساب‌الاشراف، ج۲، ص۳۵۲و۳۶۱و۳۷۷ ۳. سورهٔ‌نساء، آیهٔ۵۹ ۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵ ۵. أعلام‌الدین، ص۱۰۳ ۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...