📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند. (۱۹)
📚 انتشارات عهدمانا
... آیا درست است که در خون خواهی عثمان با علی بجنگید؟ معاویه پسرعموی عثمان است و فرق چندانی با او ندارد و وقتی از هوش و تجربه و زیرکی تو بهره جست، تو را مثل هسته ای تلخ ، تف خواهد کرد. بارها شنیدم که میگفتی معاویه همچون فیلی است که خرطومش برای جلب منافع شخصی اش دراز است، پس بدان که دعوت او از تو بوی دین خواهی و حق جویی نمی دهد، او تو را می خواهد تا از این مهلکه ای که درست کرده، نجات یابد و ممکن است تو را نیز با خود ساقط کند، پس بهتر است به شام نروید.
محمد خواست حرفی بزند ، با دست به او اشاره کردم که چیزی نگوید. رو به آن دو گفتم : حرف هایتان را شنیدم. تصمیم گرفته ام به شام بروم و در کنار معاویه باشم. اگر او بر علی پیروز شد ، حکومت مصر از آن من خواهد شد و شما پسرانم را نیز به حکومت ناحیه ای خواهم گمارد ، اما اگرمعاویه شکست بخورد ، علی کسی نیست که از ما انتقام بگیرد. پس آماده شوید تا به سوی شام حرکت کنیم. »
کاخ معاویه در مرکز شهر ، جلوهٔ خاصی داشت. پیامبر اسلام که خود را مدافع محرومان جامعه می دانست ، در خواب هم نمی دید که روزی یکی از حاکمان حکومت اسلامی اش ، کاخی چون پادشاهان ایران و روم بسازد.
وارد کاخ شدم، معاویه در انتهای سالن روی تخت فرمانروایی اش نشسته بود ، مرا در کنار خود نشاند و دستور داد همه سالن را ترک کنند . من ماندم و او؛ او ماند و دل شوردهایش که سعی می کرد در پشت لبخند ساختگی اش پنهان کند .
↩️ ادامه دارد...