قاسمِ قدس [1]. «هرگز نمی‌خواستم؛ نظامی شوم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدم‌کشان است نه برای آدم کشتن. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمانِ خود، نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت برهم‌آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفلِ بی‌پناه را سر ببرند.»(نامۀ حاج قاسم، پایگاه اطلاع‌رسانی khamenei.ir)، این بخشی از ماجرای بازگوشده از زبانِ سرباز قاسم است. سربازی که در زمرۀ برجستگانِ تربیت‌یافته مکتب اسلام و امام خمینی(ره) است؛ همان، مکتبی که اهداف و آرمان‌های بلندی را دنبال می‌کند تا حاکمیتِ خدا را در عالم بِگُستراند و انسان‌ها را از غُل و زنجیرِ استکبار و دشمن درونی بِرَهاند و در کنارِ دنیای آباد، حیات طیبه را به او ارزانی دارد و چترِ عدالت اجتماعی را بر سر همۀ انسان‌ها مستقر کند و یدِ قدرتِ طواغیتِ متعرّضِ به جان و مالِ مستضعفین را کوتاه کند؛ بنابراین، حاج قاسم پرورش‌یافتۀ چنین آیینی است که می‌تواند بر علیه استکبار بشورد؛ مرزها را بی‌معنا کند؛ برای حفظِ اسلام و نظام مبتنی بر اسلام، سر از پا نشناسد؛ در برابر ظلم و شقی‌ترینِ انسان‌ها، چون کوه استوار باشد؛ ایزدی، کرد، سنی و شیعه را در آغوش پُر مِهر خود بگیرد و حمایت خود را از آن‌ها دریغ ‌نکند و در قلّۀ اقتدار قرار گیرد. [2]. قاسمِ سلیمانی چه نیکو و منطقی، راه خود را انتخاب کرد؛ «من دیدم چه راهی را می‌بایست انتخاب کنم. از خود پرسیدم اولاً طول این راه چقدر است؟ انتهای آن‌ها کجاست؟ فرصت من چقدر است؟ و اساساً مقصد من چیست؟ دیدم من، موقتم و همه موقت هستند... من خدا را انتخاب کرده‌ام و راۀ او را.» (نامۀ حاج قاسم به دخترش). مشخصات راهِ خدا، از منظرِ حاج قاسم چیست؟ برای پی‌بردن به این مهّم، لازم است که زندگیِ جلوۀ مقاومت را بررسی کنیم؛ او در کجا و در کدام راه حرکت می‌کرد؟ مشخصۀ بارز اقدام او چه بود؟ چرا نیروی بُرون مرزی قدس را برای خدمت، انتخاب کرد؟ چرا توانست ارتشِ چندملیتی درست کند؟ چه شد که حاج قاسمِ عزیز توانست هم قدرت و ائتلاف بسازد و هم تحرکِ ژئوپولیتکی داشته باشد و کار را به جایی برساند که دشمن، راهی جز حذفِ فیزیکی او نداشته باشد؛ غافل از آنکه دشمنِ مادی‌گرا نمی‌داند که دستِ شهید، قدرتِ جاودانه‌ای‌ می‌یابد. پاسخِ تمام این سوالات را باید در مکتبِ او جُست و نگفته پیداست که در مکتبِ سلیمانی، استکبارستیزی، دشمن‌شناسی و مقاومت، صدرنشین ارزش‌ها هستند. سلام [3]. این ارزش‌ها، برگرفته از دکترینِ سیاسی- الهی امامینِ انقلاب است که استکبارستیزی شاخصِ برجسته، در این اندیشه است و ریشه در دستورات الهی و قرآن دارد. امام خمینی(ره) با هوشمندی به جای انتخاب قلمروهای جغرافیایی در مبارزۀ با ظلم، دو قطبِ متضادِ مستکبرین و مستضعفین را معین کرد. و منازعۀ دائمی اسلام با کفر را بر مبنای «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى؛ بگو من فقط به شما يك اندرز مى‏‌دهم كه جمعی و فردی براى خدا به پا خيزيد»(سبا؛ 46)، آغاز کرد و چشم‌اندازِ این مبارزه را بر مبنای آیات قرآن تا رفعِ فتنه از کل عالم ترسیم نمود؛ «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ، با کفار جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و دین خدا حاکم باشد»(بقره؛ 193)، و امامینِ انقلاب متذکر شدند؛ «برای آنکه تهدید تمام شود، باید قوی شد» (رهبر انقلاب، 19 بهمن1398) که زیربنای آن، این آیه است که «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم، هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابلۀ با آن‌ها، آماده سازید! و اسب‌های ورزیده، تا به وسیله آن، دشمنِ خدا و دشمنِ خویش را بترسانید!»(انفال؛ 60). [4]. از این رو حاج قاسم در راه خدا، افقِ آزادسازی قدسِ شریف از سلطۀ شجرۀ خبیثه را در چشم‌انداز عملیاتی خود قرار داد. امری که به اذعانِ مقاماتِ این غدۀ سرطانی، به‌رغم به کاربردن تمام حیله‌ها/ وحشی‌گری‌های آن‌ها، در حال محقق‌شدن‌ است. در این 74 سالِ اشغال، فلسطینیان، فداکاری‌های بسیاری از خود نشان ‌دادند و نگذاشتند که آرمان قدس فراموش شود و شایسته ‌است که امتِ اسلامی در موقعیت‌های لازم، با مردمِ مظلومِ فلسطین اعلام همدلی و همبستگی کنند و به آن‌ها روحیۀ مضاعفی تزریق نمایند. راۀ انتخابِ رو به «إِحدَى الحُسنَيَينِ، یکی از دو نیکویی، در انتظار ماست» (توبه؛ 52)، روشن است؛ در این راه، باید حامی قاسمِ قدس بود، نه نظاره‌گرِ منفعل بود و نه حامی غاصبِ قدس. و البته، ایرانیان همواره با پیروی از سردارِ مقاومت نشان‌ داده‌اند که به ندای مظلومیّت، پاسخِ صریح و سریع خواهند داد؛ نمونۀ آن حضور شورانگیز، در روز جهانی قدس است. ✍️نساءالعلیه خلیلی ‌‌‌‌ 🇮🇷@afsaranebasir