موضوع انشاء: شهادت
پس از پایان حضور و غیاب، آقای «محمد طاهر خلفیان» تکه گچی را برداشت و به سراغ تخته سیاه رفت و با خط زیبای خود نوشت: «شهادت»🌷
صدای تیک تیک ساعت در حال نزدیک شدن به ۵ و ۱۰ دقیقه بعداز ظهر بود.
🔹 سپس رو به دانشآموزان حاضر در کلاس خود گفت: عزیزان امروز میخواهم راجع به «شهادت» و فلسفه آن و جایگاه شهید و عزت و احترامی که در پیشگاه خدای متعال خواهد داشت صحبت کنم. امروز میخواهم...
💥 ناگهان صدایی فوقالعاده وحشتناک به گوش رسید و نوری نارنجی در کلاس روشن شد و انفجاری بسیار شدید پدید آمد؛ همه جا را دود و خاک و غبار و بوی گوگرد فرا گرفته بود. هیچکس نفهمید چه اتفاقی افتاد. در یک چشم به هم زدن کلاس درس با خاک یکسان شد 👈 و بجز یک نفر ! همه دانشآموزان حاضر در آن کلاس به همراه معلم باصفای خود که آن روز قصد کرده بود تا دانش آموزان را با فلسفه «شهادت» آشنا سازد، آسمانی و سندی ابدی شدند بر مظلومیت امت ایران اسلامی.🌷
↩️ اما این موضوع را همان یک دانشآموز حاضر در کلاس «شهادت»، که از آن کلاس زنده بیرون آمد ،تعریف و واقعه را تشریح کرده است.
👌 آن دانشآموز هم طاقت نیاورد و پس از بهبودی مجروحیتش، بارها به جبهه ها روانه شد و سرانجام سه سال بعد، یعنی در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به جمع باصفای معلمان و همکلاسیهای شهیدش پیوست.🌷
روحش شاد و یادش گرامی باد🌷
☝️اکنون روی سخن با ما بازماندگان آن جنایت تاریخی است.
ما بخشی از آن تاریخ هستیم،
اما واقعأ چقدر توانسته ایم یاد و خاطره این عزیزان را زنده نگهداریم؟
چقدر توانسته ایم مظلومیت این عزیزان را به همه نمایان سازیم؟
چند اثر هنری در این زمینه ساخته ایم و چه الگوسازی از آنان برای نسل امروز انجام داده ایم؟❓😔
#در_گذر_تاریخ
#بهبهان
#ایران
🆔
@afzayeshetelaat