✍ وقتی شرح زندگی شهید زرین را خواندم، هم ارادتم به این شهید بزرگوار بیشتر شد و هم درس‌های آموزنده‌ای از ایشان گرفتم و از خدای خود بابت تمام کم کاری ها و ناشکری هایم خجالت کشیدم ، و هم ایشان را مصداق آیه قرآن دیدم آنجا که می فرماید: یهدی من یشاء ! خدا هرکس را بخواهد (بشرطی که ظرفیت و لیاقت هدایت را در او ببیند) هدایت می‌کند! یا آنجا که خدا برای حفظ دین، امر به هجرت می‌کند و نمونه‌ی آن را اصحاب کهف معرفی می‌کند👌 👌 شما هم زندگی سراسر سختی و رنج عبدالرسول را بخوانید و ببینید با همه‌ی گرفتاری هایتان، شرایط زندگی کدامتان سخت‌تر است؟؟ و آیا اگر شما جای او بودید مثل او می شدید؟؟ 🔹 عبدالرسول زرین سال 1320 در یکی از روستاهای توابع استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. در چهار سالگی پدر و در شش سالگی مادرش را از دست داد !!😔 و سرپرستی او را دایی‌اش بر عهده گرفت. 😔 ۹ ساله بود که به دلیل حق خوری خان‌های منطقه زندگی‌اش، تصمیم به هجرت از آن محیط پر از خان و خان‌زاده گرفت. 👈 این نوجوان یتیم خداجوی در پانزده سالگی بعد از طی طریق کوه و دشت و بیابان، تنها به اصفهان رسید و دنبال کار و کسب حلال گردید، نهایتاً توانست با فروش لباس منزل و مغازه ای تهیه کند. ❗️در سن ۲۰ سالگی در اصفهان تشکیل خانواده داد و صاحب ۷ فرزند شد. 🌹 (پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد پدرش می گوید که خیلی خوشحال بود که مغازه‌اش نزدیک مسجد است و می‌تواند به‌موقع نمازش را بخواند. مرتب هم در نوارها سفارش کرده که دست از اسلام و علمای اسلام بر ندارید). 👌 عبدالرسول هفت سال پس از ازدواج، در سن ۲۷ سالگی اقوامش را که در کودکی گم کرده بود پیدا کرد.👌 🔹با شروع انقلاب، در تظاهرات ضدطاغوت شرکت می‌کرد ومزاحمت‌های ساواک بر اراده محکم و مومنانه‌اش برای تحقق فرامین امام خمینی (ره) کوچکترین خللی ایجاد نکرد . 🔹زرین بارها زخمی شده بود و ۶۰ درصد از کار افتادگی داشت. خرازی معافیت او را از رزم صادر کرده بود اما نشستن برای این رزمنده دلاور معنایی نداشت و اگر نشستن و تسلیم را می‌شناخت در ۱۵ سالگی جسارت ترک موطن را نداشت و سرگردان بیابان وحشی نمی‌شد. 👌 با شروع جنگ تحمیلی به طور مداوم در بیشتر عملیات‌های جنوب و غرب حضور فعال داشته است‌.مسئولیت‌های مختلفی از جمله فرماندهی گردان و محور را بر عهده داشته و گروه‌های مختلفی را آموزش داده و به عنوان تک تیرانداز بین گردان‌ها فرستاده است. 👌زرین با تمام لرزشی که بر جان بعثی‌ها می انداخت اما با رزمندگان بسیار ساده و صمیمی بود. تواضع وفروتنی عجیبی تمام وجودش را فرا گرفته بود. حتی ذره‌ای تکبر از او دیده نشد. با نگاه به قامت خاکی وظاهر بسیار ساده‌اش هیچکس نمی‌توانست باور کند که او همان تک تیرانداز بزرگ است. 👌 برای چنین بندهٔ خدامحور و پرتلاش و شاکری ، اجر و پاداشی کمتر از شهادت نیست 🌷 روحشان شاد و یادشان گرامی باد 🇮🇷🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 📢 اختصاصی کانال 🆔 @afzayeshetelaat