محمودرضا مَشتی بود
🍃🌸مَشتی بود. سنگ تمام می گذاشت.
بارها مهمانش شده بودم ، معمولا هم دیر وقت و نابهنگام.
یک بار قرار گذاشتیم و بعد از تمام شدن کارش آمد دنبالم رفتیم خانه شان.
در بین راه چند جا نگه داشت و میوه و آبمیوه خرید. به محل که رسیدیم پیاده برود گوشت بخرد .
گفتم:"ول کن ! آخرِ شبی گوشت برای چه می خری؟ یک چیزی می خوریم حالا !"
گفت: " نمی شود، من بخور هستم باید کباب بخورم !"
می دانستم که شوخی می کند
خودش بی تعلق بود به این جور چیزها.
می گفت :
🍃🌸"اگر مجرد بودم زندگی ام روی تَرک موتورم بود."
اهل تجمل نبود و با من هم که برادرش بودم تعارف نداشت
اما وقتی مهمانش بودم، سنگ تمام می گذاشت و پذیرایی مفصلی می کرد.
📚کتاب تو شهید نمی شوی ، حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر / صفحه ۳۳
🆔 @Agamahmoodreza