💠چشم های سرخ محمودرضا
🍃🌸چشم هایش سرخ بود و سر ورویش پر از خاک !
پشت فرمان مدام دستش را روی سرش میکشید و موقع حرف زدن، به سختی کلمات را ادا میکرد. از او پرسیدم چرا اینطوری هستی؟ گفت "۳ روز است که نخوابیدم" میدانستم مشغول آموزش نیروهای محور مقاومت بود.
گفتم : اینطوری که درست نیست زن و بچه هم حقوقی دارند. گفت "بعضی از نیروها خیلی مستضعف هستند، طرف کاپشن خودش را فروخته و آمده برای جهاد! چطور اینها را رها کنم و برم خانه و بخوابم !؟ "
🆔
@Agamahmoodreza