آقامحمودرضا
💠نقل از :حمید خلیلی "مدیر موسسه شهید احمد کاظمی" 🌷بعد از آنکه محسن وارد سپاه شد، عصرها به کتابفروش
💠پدر بزرگوار شهید محسن حججی: 🌷زمانی که بنّایی می‌رفتم محسن‌ گاهی می‌گفت: بابا امروز کارگر نگیر. من میام. من‌همیشه مزد کارگرها را قبل از اینکه لباس‌هایشان را عوض کنند میدادم. به این حدیث معصوم(ع) در کارم پایبندم که می‌فرمایند؛ مزد کارگر را بدهید قبل از اینکه عرقش خشک بشود. برای محسن هم همینطور بودم. ولی نمی‌دیدم پول خرج کند. زیرنظرش می‌گرفتم می‌دیدم نه کفش و لباسش عوض می‌شود نه اصفهان می‌رود. به مادرش می‌گفتم:عجب مُشت بسته‌ای داره. خیلی سِفته. 🌷بعدها فهمیدم که پول هایش را توی اردوهای جهادی موسسه خرج کرد. بااین حال آدمی نبود که از من درخواست کند برایش چیزی بخرم. وقتی می‌خواست کامپیوتر بخرد باهم رفتیم دید و انتخاب کرد. دیدم مِن‌مِن می‌کند. گفتم: پول کم داری؟ بقیه اش را گذاشتم و کامپیوتر خرید. 📚کتاب سربلند ، خاطرات و زندگینامه شهید حججی 🆔 @Agamahmoodreza