ملیکا جلوی اون سه نفر گفت: " دیدن کشورای مختلف باعث میشه تجربیات آدم زیاد بشه و فرهنگای مختلف رو بشناسه. مثلا ایرانیا اکثراً مسلمونان. من اسلام رو میشه گفت خیلی خوب میشناسم! و خب واقعا یه فرهنگ متفاوته از آنچه مثلا توی فرانسه رایجه. مثلا اسلام به مردا گفته که می تونن چهارتا زن بگیرن؛ ولی توی فرهنگ ما اصلا اینطور نیست. غیر از اینه لوغانس؟"
_آه....اصلا حرفش هم نزن! فکر می کنم یه زن فرانسوی هیچوقت نتونه بپذره که همسرش سه تا زن دیگه هم بگیره. اصلا چنین اجازهای رو به همسرش نمیده. البته، خب اینجا فرانسهست. فکر میکنم ایران هم وقتی بیشتر پیشرفت کنه زَنا می تونن حقشون رو از مردا بگیرن.
این تیکه آخر رو به عنوان دلداری و بشارت به من گفت
....بشارت یک منجی! و شروع کردن به تحلیل مسائل فقهی اسلام. من حرف نمی زدم. آخه چی می گفتم؟ آخه از کجا شروع می کردم؟ اما دیدم داره اینجوری برداشت میشه که همه کشفیات ذهنیشون درسته و لابد مسلمونا تا امروز به این چیزا فکر نکردهان یا جوابی براش نیست.
گفتم: " اسلام به مَردا توصیه نکرده که چهارتا زن بگیرن. در واقع اسلام تعداد همسران یه مرد رو کاهش داد و محدود کرد. قبل از اسلام رسم بود که مردا تعداد زیاد زن داشته باشن. همین بیخ گوش شما پادشاهایی بودن که ده تا همسر داشتن. کاملا طبیعی و عرف بود. اسلام که اومد این تعداد رو محدود کرد؛ تازه، با شرایط خیلی خاص و سخت.
از طرفی جنگایی که اتفاق میافته باعث میشه مردا کشته بشن و این وسط زَنایی بمونن بعضا با بچه که توانایی پرداخت مخارج زندگی رو نداشته باشن. اینجا چه اشکالی داره یه مرد، به طور قانونی، سرپرستی اون رو هم، با رضایت همسرش، به عهده بگیره؟ همسر اون زن برای دفاع از من هم جنگیده. چطور زمان جنگ اون زن پذیرفت که همسرش برای دفاع از خودش و دیگران به جنگ بره؟ خب چه اشکالی داره همسر من هم در چنین شرایطی برای اونا هم نون آور بشه؟
ضمن اینکه تا اونجا که من اطلاع دارم زَنای فرانسوی، که نمیتونن بپذیرن همسرشون سه تا زن قانونی داشته باشه، با زنای غیرقانونی همسرشون خیلی راحت کنار میآن. چون ملیکا دیروز بمن گفت که متاسفانه اینجا هفتاد درصد مشتریای زَنای خیابونی مَردای متاهلان وتازه این جدا از معشوقههاییه که اونا خارج از خونه دارن و غالبا زنا به خودشون اجازه نمیدن وارد آزادی همسرشون بشن و در این مورد دخالت کنن" حالم بهم می خوره از این آزادی! این جمله آخری رو خود ملیکا بهم گفته بود که راست یا دروغ دیگه نمیتونست نفیش کنه
ملیکا بحث رو عوض کرد و از در و دیوار گفت و درباره شنیدههاش از اسلام چندتا سوال کرد؛ یکی چرتتر از اون یکی. و من در پاسخ هر پرسش با خونسردی میگفتم "نه این دروغه"..."این هم دروغه..."
📚 خاطرات سفیر
✍نیلوفر شادمهری
عقیل در گپ👇
🆔
https://gap.im/aghiil
عقیل در ایتا👇
🆔
https://eitaa.com/aghiil