﷽ ⛔️شبهه چرا خدا عمدتا با چوپان ها حرف میزده نه فلاسفه و دانشمندان؟؟ ❇️پاسخ 💢 ابتدا باید به معنا شناسی این سوال بپردازیم یعنی ببینم. منظور حقیقی نویسنده از این سوال چه بوده؟ 📌نویسنده می‌خواسته این حرف را به ذهن مخاطب القاء کند که 👈 اولا افرای به نام رسول و پیامبر خدا افراد فرهیخته ی جامعه نبوده اند. 👈ثانیا این نتیجه باطل گرفته شود که گویا بین مسایل دینی و معارف انبیاء و اساساً دین و علم و دانش و تعقل ،جدایی و تعارضی وجود دارد!❗️ اینجا باید ابتدا شاخصه ی یک شخص مرسل و نبی و رسول را بازنگری کرد. 📌بطور اجمال کسی که شانیت و ظرف وجودی القاء وحی را پیدا میکند کسی است که بین تمام مخلوقات برتری های اساسی با تمام افراد بشر دارد چه فیلسوف چه غیر آن. 🔺اولا شخص فرستاده شده از جانب حق تعالی باید دارای خلوص و‌ ایمان و عصمت متناسب با جایگاه نبوتش داشته باشد. 🔺ثانیاً باید قدرت پذیرش وحی را داشته باشد چه از لحاظ جسمی چه از لحاظ روحی . در حقیقت سعه ی وجودی شخص مبعوث شده از جانب خداوند از تمام نفوس بشر بالاتر است 👈👈وگرنه خلاف حکمت الهی است که با وجود یک شخص برتر و‌ افضل ،یک شخص مفضول و‌پست تر را ترجیح بدهد که این ترجیح مجروح به راجح است که خلاف حکمت یک فرد عادی است چه برسد به خداوند متعال. ☑️اما مطلب دوم این که اینطور نبوده که شخص نبی چون چوپان و بی سواد و غیر فیلسوف بوده برای این مقام رسالت انتخاب شده. بلکه چون برای پیامبری انتخاب شده خداوند دستور به چوپانی داده. که یک حکمتی بین این کار و‌بین هدایت افراد است که خداوند این سنت را جاری کرده. پس اینها با هم تعارض ندارند. 📌یعنی اساساً رابطه ی بین پیامبر بودن و فیلسوف بودن از جهت منطقی رابطه تقابل نیست. ما در روایت داریم که حالا سندیتش محل دعوای مانیست که نقل شده که پیامبر اکرم فرموده باشند: ان ارسطالیس(ارسطو) کان من النبین. 📌اما نکته ی دیگر اینکه آیا فلسفه چیست؟؟؟ 🔘فلسفه یعنی ، خردورزی و یک فعالیت عقلانی برای رسیدن به حقایق بنیادی عالم. خوب آیا هیچ حقیقتی بنیادی تر و حقیقت تر در عالم از حقایق وحیانی وجود دارد؟؟؟؟ ☑️یعنی درواقع اگر کسی واقعا با خرد ورزی و تفلسف آنهم از راه صحیح توانسته باشد به قطره ی کوچکی از علم و حقیقت عالم دست پیدا کرده باشد این اندک بهره ی فیلسوف از علم، یک قطره از اقیانوس دانسته های یک پیامبر الهی از حقایق عالم است که آن را با کیفیتی شهودی چشیده و به عین الیقین در آن رسیده نه اینکه یک سری علوم حصولی و‌ اکتسابی صرف ،که چه بسا هیچ عمقی هم از آن را به دست نیاورده باشد. 🔰خداوند در قرآن می‌فرماید:«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» وقتی تمام علومی که به تمام ابنا بشر داده شده اساسا چیزی نیست. چون عرب قلیل را درجایی استفاده میکند که حتی از فرط ناچیزی معنای هیچ میدهد . یعنی یک چیز ناچیزی که فقط عدم نیست . وگرنه قابل اعتنا نیست. 📌حالا وقتی تمام چیزی که از خزانه علم الهی به بشر داده شده هیچ است در مقابل آن علمی که خداوند می‌فرماید خزانه های آن در نزد اوست چه جای گردن فرازی و گردن کشی است؟؟؟؟ فیلسوف اگر فیلسوف باشد یقیناً به این حقیقت رسیده که هیچ نمی‌داند. همان طور که نقل قول مشهوری از سقراط است که «دانم که ندانم» ❌فیلسوف یا دانشمندی که شبح های وهمی که به خیالش علم است و باعث دوری او از حقیقت شده و باعث انکار معارف الهی، که در اعلی درجات جهالت غوطه ور است. خلاصه اینکه اگر کسی به عبارات فیلسوفان بزرگ دنیا نظری کند قطعا به حال این بیچارگان حیران در ضلالت تاسف خواهد خورد. @aghiil 💠جمع بندی👇👇 ✅ بسیاری از پیامبران نیز به چوپانی مشغول نبوده و در حرفه های دیگری فعالیت می کردند به عنوان نمونه حضرت ادریس (ع) خیاط بودند و یا حضرت سلیمان و داود(ع) به عنوان حاکمان جامعه خویش فعالیت می نمودند و خود پیامبر اکرم (ص) هم بیشتر به تجارت و داد و ستد می پرداختند و مدت زمان اندکی را چوپان بودند و یا حضرت موسی(ع) م در مقطعی ده ساله به این کار مشغول بودند  و در اویل عمر خویش در کاخ فرعون زندگی می کردند ضمن اینکه ما از تاریخ و زندگینامه بسیاری از پیامبران الهی بی خبر هستیم .ولی برخی فلسفه ها در مورد چوپانی پیامبران گفته اند همانند اینکه آنان با تربیت و تعلیم بیشتر آشنا شوند و یا اینکه سختی هایی که در راه ابلاغ حکم الهی و اثبات رسالت خویش در آینده خواهند کشید را در مقیاسی کوچکتر تجربه نمایند و ...اما همواره این نکته را باید مدنظر داشت که لازمه پیامبری چوپانی نبوده و بسیاری از پیامبران نیز چوپان نبوده اند.