من مادرم 🤍 راستش را بخواهی من عاشق عوض کردن پوشک و گرفتن بادگلویم من عاشق شستن تکه‌های کوچک لباسم عاشق هم زدن فرنیِ کم‌شیرین از توروخدا امشب ماکارونی درست کن لذت می‌برم خوشم می‌آید ببینم دور و برم شلوغ است سر و صداها... بگیر و بکِش‌ها... کِیف میکنم وقتی بعد یکی دوساعت سینک ظرفشویی، پر شده وقتِ سر خاراندن ندارم و کارها تلنبار شده... چه کنم... من به قله‌ای می‌اندیشم که در دامنه‌اش ایستاده‌ام... به صدها سال بعد... وقتی اثری از پژوهش‌ها نیست، کتاب‌ها کهنه شده، دانشگاه‌ها تخریب شده... من در این مُلکِ فانی دنبال باقی‌ترین اتفاقم... من با افتخار مــــــادرم🤍