✨﷽✨ 🌼داستان کوتاه ✍مسجــدی کنار مشروب فروشی قرار داشت و امام جماعت آن مسجد درخطبه هایش هر روز دعا میکرد: خداوندا زلزله ای بفرست تا این میخانه ویران شود" روزی زلزله آمد و دیوار مسجد روی میخانه فرو ریخت و میخانه ویران شد. صاحب میخانه نزد امام جماعت رفت و گفت: تو دعا کردی میخانه من ویران شود پس باید خسارتش را بدهی امام جماعت گفت:مگر دیوانه شدی؟ مگر میشود با دعای من زلزله بیاید و میخانه ‌ات خراب شود؟پس هر دو به نزد قاضـی رفتند. قاضی با شنیدن ماجرا گفت: در عجبم که صاحب میخانه به خدای تو ایمان دارد ولی تو که امام جماعت هستی به خدای خود ایمان نداری!!! ‌‌‌‌🌸🌼 @ahadis_aemmeh🌼🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌