🌷 پیامبری 50 ساله با فرزندی 100 ساله بنی اسـرائیل در منطقه اي خوش آب و هوا زنـدگی می کردنـد. تـدریجا در میان آنها رواج یافت و از نعمتهای خدا در استفاده کردند. خداوند بخت النصر را بر آنها مسلط کرد. او همه آنها را کشت و آبادی شان را ویران نمود. روزي عُزَیر پیغمبر مقداري انگور، مقداري انجیل و کوزه آبی برداشت و بر الاغ خود سوار شد و به راه افتاد. در مسیر خود به دهکده ویرانی که توسط بخت النصر ویران شده بود، رسـید که دیوارهاي خراب، سقف هاي واژگون، اسخوانهای پوسیده و بدن هاي از هم گسیخته، سکوت مرگباري را در آن به وجود آورده بود. عزیر از الاغش پیاده شـد و زنبیلهاي انجیر و انگور را پهلوي خود گذاشت و افسار الاغ را بست و به دیوار یک باغ تکیه داد و درباره آن مردگان به انـدیشه پرداخت، که این مردگان در قیامت چگونه زنـده می شوند و این پیکرهاي پراکنده شده چگونه گرد هم می آیند و به صورت پیشین برمی گردند؟ خداوند در همین حال، جان او را گرفت و بدن او صد سال تمام در آنجا بود. بعد از صد سال خداوند او را زنده کرد. وقتی عزیر زنده شد، تصور کرد که از خوابی طولانی برخاسته است. به جستجوي الاغ و زنبیلها و کوزه آب پرداخت. فرشته اي به سوي او آمد و پرسید: اي عزیر! چه مدت در اینجا درنگ کرده اي؟ او گفت: یک روز و یا قسمتی از یک روز. فرشته گفت: چنین نیست. تو صد سال است در اینجایي. دقت کن و ببین که در این صد سال خوردنیها و آشامیدنی هایت به حال خود مانـده و تغییر نکرده است ولی الاغت را نگـاه کن چگـونه اسـتخوانهایش از هم پاشـیده. اکنون بنگر خداونـد چگونه این لاشه پوسیده الاغت را زنده می سازد. عزیر نگاه کرد و دید استخوانهاي الاغ به هم پیوند خورد و گوشت، آن استخوانها را فراگرفت و به حالت سابق درآمد و زنده شد. عزیر پس از دیدن آن منظره گفت: الان فهمیدم که خداوند قدرت هر کاری را دارد. او از آنجا به شهرش برگشت و دید همه چیز دگرگون شده است. به همشهریانش گفت: من عزیر هستم. اما باور نکردند، اما وقتی تورات را از حفظ خواند، باور کردند. چون کسی جز او تورات را از حفظ نداشت. در ابتدا هنگامی که عزیر از خانه بیرون رفته و عازم آن دهکده شده بود، 50 ساله بود و همسـرش در ماه آخر دوران حملش به سر می برد. اما پس از صد سال که به خانه برگشت، عزیر با همان حالت 50 سالگی بود و پسرش 100 سال داشت. خدا در آیه 259 سوره بقره به این داستان اشاره کرده و با نشان دادن کیفیت زنده کردن مردگان در قیامت، قدرت خود را به نمایش گذاشته است. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 7، ص218 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب