راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
خلوت و معاشرت
حواریون عیساىِ پیامبر علیه السلام به او گفتند: ما با چه کسى همنشینى کنیم؟ حضرت عیسى علیه السلام فرمود: کسى که دیدار او شما را به یاد خدا بیندازد و وقتى به سخن مىآید، حرف او موجب فزونى دانش شما بشود، چیزى به شما یاد بدهد ... رفتار و کردار او شما را در کار آخرت ترغیب و تحریص کند.
به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی
که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
در روایتی از وجود نازنین امام حسن عسکری علیه السلام است که می فرمایند:
مَن أَنِسَ بِاللهِ إستَوحشَ عَنِ النَّاسِ
وقتی سالک الی الله با خدای خود انس پیدا می کند از سایر مردم و نشست و برخاست با آنان وحشت می کند و فراری است.
یک نفس با دوست بودن همنفس آرزوی عاشقان این است و بس
و اما محدوده و مقدار معاشرت با مردم را باید بر اساس سلامت و صحت نفس برنامه ریزی کرد نمی شود بر اساس اهواء دنیایی و نفسانی و احساسات گوهر نفس را در اختیار دیگران قرار داد
علامه طهرانی می فرماید : انسان نباید گوشت قربانی باشد که هر کس تکه ای از آن را ببرد و برای صاحبش چیزی نماند یا مانند دیس حلوا که هر کس لقمه الی از آن بر می دارد یعنی نباید خودش را کاملا در اختیار مردم و دیگران بگذارد به گونه ای که به خلوت هایش و به خانواده اش نرسد.
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
البته باید با آنها که دارای ایمان و صفای دل هستند معاشرت کرد اگرچه سالک نباشند و چه بسا این معاشرت موجب میل و ورود آنان به راه خدا شود.
در روز قیامت مقام کسانی که مردم را با توحید حقیقی و خدای واقعی نه خیالی و توهمی آشتی داده اند از همه بالاتر است بطوریکه حتی شهدا به مقامشان غبطه می خورند.
مگر اطرف پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را مومنین واقعی و سالکان راه خدا گرفته بود ؟خیر، بلکه عمدتا همین مردم عامی و مسلمانان ظاهری بودند اما می بینیم که آداب و روش ائمه سلام الله علیهم در مماشات و همراهی با آنان است.
بقول یکی از بزرگان می فرمود: ما با همه مردم رفیقیم اما تا در جهنم، و با آنها وارد جهنم نمی شویم.
البته این برای کسی که نسبت به نفس و امور خود کنترل دارد مثل پیامبر صلی الله علیه و آله که نقل شده با آنکه بسیار با حیا بود و افراد که به منزل و دیدن او می آمدند تا آنها بلند نمی شدند پیامبر نمی توانست بلند شود اما همین که وقت نماز می شد طوری بود که انگار دیگر پیامبر اینها را نمی شناخت.
نتیجه کلام :
دل به بازار من آورده و بفروخته ای
دل بفروخته مفروش به بازار دگر
منظور از مماشات و معاشرت با عامه مردم و حتی بعضی از نزدیکانی که بر اساس آنچه که گفته شد این نیست که نفس و فکر و وجود خود را در اختیار آنان قرار دهیم بلکه باید در یک صورت ظاهری با آنان معاشرت کرد و ابدا به آنان اجازه ورود به قلب را نداد.
لذا مومنین و اولیای الهی همیشه غریبند چون کسی آنها را ادراک نمی کند و مرتب هم حتی از طرف نزدیکان متلک و زخم زبان می شنوند. مخصوصا این مساله در آخرالزمان شدیدتر است.
علامه طهرانی می فرمودند: مرحوم حداد حتی در منزل و خانه اش هم غریب بود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
آری عده مومنین حقیقی بسیار قلیل و کم است
وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ (سبأ : 3)
و (هر چند) از بندگان من عدّه قلیلى شکر گزارند.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب