شير و مرد جادوگر هارون الرشيد مرد جادوگرى را آورد (كه با سحر و جادو امام موسى كاظم‏ عليه السلام را) در ميان مجلس شرمنده كند تا امر امامت را ضايع و باطل كند و آن حضرت ساكت گردد، آنگاه مجلسى را تشكيل داد و امام ‏عليه السلام و مرد جادوگر شركت داشتند، چون سفره غذا گسترانيدند، آن مرد جادوگر با مكر و حيله كارى كرد كه هر وقت خادم حضرت مى‏ خواست نان بردارد نمى ‏توانست و نان از سفره به بالا مى‏ پريد، هارون با اين عمل خوشحال و مسرور شد مى ‏خنديد، و چندان خوشحال بود كه به حركت در آمد و نمى‏ توانست از سرور و خوشحالى خود دارى كند. امام موسى كاظم‏ عليه السلام لحظه ‏اى سر مبارك را بلند كرد و به عكس شيرى كه بر پرده ‏اى كشيده شده بود اشاره كرد و فرمودند: يا اَسَدَ اللَّهِ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ (اى شير خدا، دشمن خدا را بگير) به محض صدور اين فرمان، آن عكس (كَأَعْظَمِ ما تَكُونُ مِنَ السِّباعِ) ( به شكل بزرگترين شير درنده ‏ى در آمد) و به طرف مرد جادوگر آمد و او را دريد و خورد، هارون و اطرافيان او چنان از اين صحنه وحشت و هراس به آنها دست داد كه عقل از سر آنها پريد و با صورت بر زمين افتادند و غش كردند، بعد از مدتى بهوش آمدند و هارون به امام‏ عليه السلام عرض كرد: از تو درخواست مى ‏كنم به حق من بر تو دارم از اين عكس درخواست كنى كه اين مرد را برگرداند، امام چون میل به این کار نداشت لذا فرمودند:اِنْ كانَتْ عَصا مُوسى رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبالِ الْقَوْمِ وَ عِصِّيِّهِمْ، فَاِنَّ هذِه الصُّورةَ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ هذَا الرَّجُلِ (اگر عصاى موسى ‏عليه السلام آن ريسمان‏هاى ساحران را كه بلعيد برگردانيده بود اين عكس هم اين مردى را كه بلعيده بر مى‏ گرداند.) کتاب احادیث الطلاب ص 895 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب