حالِ حضرت زهرا سلام الله علیها، در روزهای آخر عمر شریفش مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِيهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنَهَّدَةَ الرُّكْنِ بَاكِيَةَ الْعَيْن، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ، يُغْشَي عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَيْهَا: أَيْنَ أَبُوكُمَا الَّذِي كَانَ يُكْرِمُكُمَا وَ يَحْمِلُكُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ؟ أَيْنَ أَبُوكُمَا الَّذِي كَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَيْكُمَا فَلا يَدَعُكُمَا تَمْشِيَانِ عَلَي الْأَرْضِ؟ وَ لا أَرَاهُ يَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لا يَحْمِلُكُمَا عَلَي عَاتِقِهِ كَمَا لَمْ يَزَلْ يَفْعَلُ بِكُمَا. حضرت زهراي اطهر سلام الله عليها بعد از شهادت پدر بزرگوارش دائماً سر خود را مي‌بست، جسمش ناتوان بود، قوّت خود را از دست داده بود، چشمانش گريان بود، قلبي سوخته داشت، ساعت به ساعت غش مي‌كرد و به حسنين عليهما السلام مي‌فرمودند: پدر (يعني جدّ) شما كه شما را گرامي مي‌داشت و مرتّب شما را در آغوش مي‌گرفت، كجاست؟ كجاست آن جدّ شما كه از همه مردم بيشتر به شما مهربان بود و نمي گذاشت كه روي زمين راه برويد. ديگر نمي بينم كه جدّ شما درب خانه مرا باز نمايد و شما را به دوش خود بگيرد، در صورتي كه دائماً اين عمل را انجام مي‌داد. 📚 بحارالانوار، ۴۳/۱۸۱ @ahadisemasoomin