21.4K
من چند سال پیش وسواس شدید داشتم زندگیم خیلی خراب شده بود مبارزه کردم ودعاکردم ک ۸۰ درصد خوب شدم یک ساله نوه دارشدم و باید نوه ام رو نگهداری کنم ،  عروسم رعایت نجسو پاکی رونمیکنه ، پوشک بچه رو یه وقتایی عوض میکنه دستشو نمیشوره.یه بار گفت بچه یه وقتایی لثه اش خون میاد واسه درآوردن دندونش،دیشب منزل ما بودند،اومدم دست نوه مو بگیرم دیدم دستش ، یه رنگیه ولی خشکه که کاش نمیگفتم‌ ،عروسم اومد هی وارسی کرد گفت این خونه دهنشه ک رنگی کرده دستشو من که نمیدونستم و تاحالا ندیده بودم ،  رفت دست خودشو خیس کرد کشید رودست بچه ، بچه ام دستشاشو همون موقع مالید رو فرش آشپزخونه و به همه چیزها ...مهلت پیدا نکردم ببرم بشورم ،من به چشم خودم ندیدم که دستشو ببره تو دهانش و خونی بشه و عروسم خودش گفته بود ک اینجوریه وچون چیزی تو خونمون رنگی نبود ک دست بچه رنگی بشه ، دیگه گفتم  حتما همون خونه دیگه ،از دیروز  زندگی برام تلخ ، افسرده ، وعصبی ام ،  نمیتونم همه جا پابذارم همه جارو نجس میدونم ،هیچ جارو پاک نمیدونم،  حتی خونه پسرمو.‌ شوهرمم یکم زیاد ازاین حرفا میزنم عصبانی میشه ، خودمم دیوونه دارم میشم بهش فک میکنم،  آشپزخونه ام که همیشه خیسه و  آب ممکنه بریزه و خیس باشه زمین ،  تورو خدا بگین من چیکار کنم