تو از تولد پروانه‌ها می‌گفتی و بهاری که در رگ‌های عدالت جاری است. پرهای زخمی سهره‌ها را تحمل نداشتی و چهره پژمرده بنفشه‌ها دلت را می‌آزرد. شبانه‌های زیادی را در کوچه‌های فقیر، به استمداد دست‌های خالی پینه‌بسته راه افتاده بودی. جانت با تپش‌های قلب مظلومان، هماهنگ بود. چشمان رئوفت، خلاصه مهربانی بود و شانه‌های پدرانه‌ات، میعادگاه نوباوگان اسیر در چنگال بی‌پناهی. تو آمده بودی تا جوانمردی مانا شود و رفتی، تا درس آزادگی‌مان بیاموزی. @shia_ahkam