🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
#اعتقادی_تاریخی
حجرالأسود؛ شاهد امامت زینالعابدین علیهالسلام.
حجرالأسود سنگی آسمانی است که تنها با امام سخن میگوید و تنها با دستان امام بر جای خود مستقر میشود. امام سجاد علیهالسلام از این ویژگی برای اثبات امامت خویش و نجات محمد حنفیه استفاده کرد و گامی بلند در راستای از بین بردن فرقه کیسانیه برداشت.
امام سجاد علیهالسلام در دورانی بسیار سخت و اندوهبار زیست و به مبارزه با ظلم و انحراف پرداخت. یاران اندک، حاکمان خونریز و وحشی اموی و مروانی، شدت گرفتن اختلافات سیاسی بین آل زبیر و آل مروان و بنیامیه، تزلزل و اختلاف در بین شیعیان و زهدفروشان و صوفی مسلکان ریاکار و بازیگر از مصائب بزرگ دوران ایشان بود. آن امام همام با هر یک از معضلات دوران خویش با سیاستی عالمانه و عاقلانه جنگید و اسلام حقیقی را حفاظت نمود.
شبهه امامتِ محمد حنفیه و فرقه کیسانیه.
شک در امامت بعد از امام حسین علیهالسلام و شائبه امام بودن محمد حنفیه، امری بسیار خطرناک بود که میتوانست منجر به تضعیف و نابودی تشیع گردد. تصور جاهلی که شیخوخیت و بزرگی سن و سال را مقدم بر فضایل اخلاقی و معنوی میدانست، این بار نیز گریبان برخی شیعیان را گرفته بود. امام بر حق اینک باید با یاری عموی خود جلوی انحراف و بدبختی جمعی از شیعیان را بگیرد. چه کسی قرار است بر امامت زینالعابدین علیهالسلام شهادت و گواهی دهد؟
این خانه او را میشناسد فرزدق شاعر مشهور دوران اموی، شعری زیبا در وصف امام سجاد علیهالسلام سروده[1] و در ابتدای آن میگوید:
هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ.
[این شخص همان کسی است که تمام صحرای بطحاء (بیابان عربستان) جای پایش را میشناسد،]
وَالْبَیتُ یعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ.
[و این خانه کعبه با او آشناست و تمام محوطه احرام و بیرون از آن او را میشناسد].
زمانی که امام سجاد علیهالسلام تردید عمو خویش را دید، به او پیشنهاد کرد که نزد کعبه بروند و از حجرالأسود بخواهند که نسبت به امامت جانشین راستین سیدالشهدا علیهالسلام گواهی دهد. محمد حنفیه این پیشنهاد را پذیرفت و هر دو به کنار کعبه آمدند. زینت عابدان فرمود: «آغاز کن و بهسوی خداوند ابتهال نما و گریه و زاری کن و از او بخواه تا حجر را برای تو به نطق درآورد و بعد از آن بپرس. محمد نیز دعایی با ابتهال خواند و از خداوند سؤال نمود و سپس از حجر بپرسید، ولی به او جواب نداد. علیبنحسین علیهالسلام فرمودند: ای عمو جان تو اگر وصی و امام بودی حتماً حجر به تو جواب میداد. محمد به آن حضرت عرض کرد: پس تو ای پسر برادرم دعا کن و از او سؤال نما. پس علیبنحسین علیهالسلام آنچه اراده فرموده بود، دعا کرد و سپس فرمود: تو را میخوانم ای چیزی که میثاق همه انبیاء و میثاق اوصیاء و میثاق همه مردم در تو قرار داده شده است که ما را خبر دهی که وصی و امام بعد از حسینبنعلی علیهالسلام کیست؟ پس حجر تکانی خورد که نزدیک بود از موضعش بیفتد؛ سپس خداوند آن را به زبان عربی آشکار گویا نمود و گفت: اللهم بار پروردگارا! هرآینه وصایت و امامت بعد از حسینبنعلی علیهالسلام به علیبنحسین ابن علیبنابیطالب و ابن فاطمه دختر رسولالله صلیاللهعلیهوآله سپرده شده است. در این حال محمدبنحنفیه برگشت درحالیکه از موالیان و معتقدان به امامت حضرت علیبنحسین علیهالسلام بود».[2]
حجرالأسود که شاهد بود، از قبل مدیون اوست
حجاج بن یوسف با آل زبیر جنگ شدیدی داشت و طی این درگیری کعبه را خراب کرد. هنگام تجدید بنای کعبه نوبت به قرار دادن حجرالأسود در مکان خود شد. دانشمندان، قاضیان و زاهدان مختلف تلاش کردند که این سنگ آسمانی را در جای خود قرار دهند؛ اما هر بار حجر میافتاد و در جای خود قرار نمیگرفت؛ در همین حال حضرت علیبنحسین علیهالسلام جلو آمده و حجر را گرفت و نام خداوند را بر زبان جاری کرد و آنگاه آن را نصب نمود. این بار حجر در محل خود مستقر گردید و همه مردم تکبیر گفتند.[3]
پینوشت:
[1]. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، چاپ اول، دارالاحیاء، بیتا، ج8، ص227.
[2]. كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، چاپ چهارم، دارالكتب الإسلامية، 1403ق، ج1، ص348.
[3]. راوندی، قطبالدین، الخرائج و البدایع، چاپ اول، موسسه امام مهدی، 1409ق، ج1، ص268.
🔸
@ahkamsistani