شب هوا طوفانی شد صبح از مؤسسات گوناگون بازدید به عمل آوردیم و به موقع برای رژه در ساعت ده رسیدیم به دلیل هوای بد برای ما امکان نداشت که از کشتی سلطنتی که در کیش لنگر انداخته بود مانور را تماشا کنیم. در عوض از یک برج مراقبت دریایی بالا رفتیم در میان میهمانان نوه امپراطور اتیوپی هم حضور داشت که فرمانده نیروی دریایی کشور خودش است. بیست و نه کشتی و یک ناوگان کامل قایقهای اژدرافکن رژه رفتند و به هنگام عبور از جلوی جایگاه ما توپهایی به علامت احترام شلیک کردند. در پشت آنها تعدادی هلیکوپتر و شانزده هاور کرافت رد شدند در همان لحظه شاه درخواست کرد که چند تا از کشتی های مجهز به موشک به هدفی که دیروز هلیکوپترها با آن دقت هدف گیری کرده بودند تیراندازی کنند دو تا از کشتیها برای این منظور انتخاب شدند. اولی به کلی هدف را ندید؛ و دومی حتی نتوانست موشک را از سکوی پرتاب شلیک کند. افتضاح غریبی بود، و بیشتر به خاطر حضور میهمان اتیوپی ناراحت کننده تر بود از شدت عصبانیت دچار‌ چنان سردردی شدم که لاجرم به بیش از یک لیوان وُدکا متوسل شدم. شاه از خشم می لرزید ولی آرامش ظاهری اش را حفظ کرده بود، ناهار در حال و هوایی پرتنش و عصبی صرف شد آهسته به وزیر دارایی که در کنارم نشسته بود اشاره کردم، اگر هدف گیریها بر طبق برنامه پیش رفته بود حالا چه مدح و ستایشی دربارۀ نیروی دریایی میشنیدیم، و چه صحبت هایی در مورد تسلط بر خلیج فارس و تمام اقیانوس هند گفته میشد. تنها موضوع سالم برای گفت و گو انواع ماهیهایی بود که در آبهای کناره خلیج فارس وجود دارد. خاطرات علم جلد یک صفحه ۳۹۵ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۵۱ ✍کانال علیرضا زادبر