دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَى الرِّضَا ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ ... فَقَالَ فَأَوْجِدْنِي كَيْفَ هُوَ وَ أَيْنَ هُوَ؟
قَالَ وَيْلَكَ إِنَّ الَّذِي ذَهَبْتَ إِلَيْهِ غَلَطٌ وَ هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ وَ كَانَ وَ لَا أَيْنَ وَ كَيَّفَ الْكَيْفَ وَ كَانَ وَ لَا كَيْفَ فَلَا يُعْرَفُ بِكَيْفُوفِيَّةٍ وَ لَا بِأَيْنُونِيَّةٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِحَاسَّةٍ وَ لَا يُقَاسُ بِشَيْءٍ
قَالَ الرَّجُلُ فَإِذاً إِنَّهُ لَا شَيْءَ إِذَا لَمْ يُدْرَكْ بِحَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاسِّ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَيْلَكَ لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاسُّكَ عَنْ إِدْرَاكِهِ أَنْكَرْتَ رُبُوبِيَّتَهُ وَ نَحْنُ إِذَا عَجَزَتْ حَوَاسُّنَا عَنْ إِدْرَاكِهِ أَيْقَنَّا أَنَّهُ رَبُّنَا وَ أَنَّهُ شَيْءٌ بِخِلَافِ الْأَشْيَاءِ ...
یکی از زنادقه خدمت حضرت رضا (ع) رسید، در حالتى که جماعتى نزد آن بزرگوار حضور داشتند.
زندیق گفت به من بگو که خدا چگونه است و در کجا است؟
امام رضا ع فرمودند : واى بر تو! این خیالى که کرده ای غلط و باطل است. زیرا خداى ما ایجادکننده مکان است و دارای مکان نیست. و ایجادکننده ی کیف و کیفیت است پس دارای کیفیت نیست.
پس
[الف] با کیفیت و مکان شناخته نمیشود
[ب] و با حواس پنجگانه درک نمیشود
[ج] و نمیتوان چیزی را با او مقایسه نمود.
آن مرد عرض کرد چیزى نیست که با یکى از حواس درک نشود.
حضرت فرمود واى بر تو!
تو چونکه چشم و گوش و دماغ و دهان و دستت نمیتوانند خدا را درک کنند، ربوبیت او را انکار کردی
ولی ما از همین مطلب یقین پیدا کرده ایم که او پروردگار ماست و چیزی است بر خلاف سایر چیزها