🏴 احرار المقاومة
زندگینامه 📝 بخش چهارم 📌 شهیدسیدعلی زنجانی … چه زیبا فرمودند حضرت صادق (علیه السلام) که : مَنْ أَرَ
1.19M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
زندگینامه📝 بخش پنجم خواب همسرشهید سیدعلی زنجانی🇮🇷🇱🇧 تقریباً شش ماه از شهادتش میگذشت. تنهایی آمده بودم حلب تا اسباب و اثاث را جمع کنم و برگردم لبنان. از این خانه، یک سال و دو ماه خاطره داشتم. وسایل را بسته بندی کردم؛ از لباس ها گرفته تا دفترچه های یادداشت سیدعلی و کتاب هایش را. سوزشی عمیق، قلبم را فشرد. انگار زخم رفتنش دوباره سر باز کرد. دراز کشیدم تا خستگی در کنم. هنوز پلک های خیسم را روی هم نگذاشته بودم که دیدمش، با لباس نظامی ایستاده بود روبه رویم. از دستم ناراحت بود. پرسید: چرا می خواهی برگردی؟ گفتم: چاره ندارم. همه می‌گویند باید برم. تا این حرف را زدم، ادامه داد: ولی من حلب هستم، هر شب می آم خونه تا به شما سر بزنم. سیدعلی، تو دیگه توی این دنیا نیستی. بابام اجازه نمی‌ده بمونم. دعاء … دعاء… صدایش در امتداد آسمان دور شد. یکهو با تکانی بیدار شدم...‌ ادامه دارد✋🏻 اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم☘ ┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄ ✅ 👇👇 @ahraaralmoghavemt