عطاء الله‌ اسدزاده
📗فرازی از #خطبه_اول #نهج_البلاغه كه در آن ابتداى آفرينش آسمان و زمين و آدم و برنامه حج ذكر شده است:
| توضیح عبارت "َمَنْ وَصَفَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ" از ▪️ترجمه: پس هر كس خداى سبحان را (با صفتى) وصف كند، او را (با آن صفت) همراه کرده و هر كس او را (با صفتی) همراه کند، پس او را دو تا انگاشته و هر كس او را دو تا انگارد، پس او را جزءجزء دانسته و هر كس او را داراى اجزاء بداند، (حقيقتِ) او را نشناخته... 📝 اوصاف انسان غیر از خودش است؛ انسانی که از مادر متولد می‌شود، نه علم دارد و نه قدرت و... سپس صاحب علم و قدرت و... می‌شود؛ ولی درباره خداوند این گونه نیست؛ بلکه صفات خدا عینِ ذات اوست و همیشه در ذات او وجود داشته‌اند و دارند... 🔺منظور از "َمَنْ وَصَفَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ" این است که مانند مخلوقات، صفت را غیر از خدا و خارج از ذات خدا بداند که در این صورت، از اعتقاد به وحدانیتِ خدا خارج و گرفتار شرک می‌شود؛ چرا که وقتی اوصاف را خارج از ذات او دانست، خدا را موجودی پنداشته است که دارای جزء است و موجودی که دارای جزء باشد، به اجزای خود نیازمند است؛ در حالی که خداوند (واجب الوجود) باید صمد و بی‌نیاز باشد؛ پس چنین شخصی در شناخت خدا به جهل گرفتار شده است: "مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ" 🔺چنین کسی، خدا را در مکانی تصور می کند و به او اشاره می‌کند و با این کار خدا را محدود و قابل شمارش می‌پندارد "مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ" و به چنین سوالاتی مبتلا می‌شود که خدا کجا اقامت دارد و روی چه چیزی ساکن است؟ "مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلاَ مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُِ "در حالی که خدا وجودی بسیط و بینهایت است که نه ترکیب در وجود او تصور دارد و نه جسمانیت و نه احتیاج به مکان. 📲 @NahjAmouz | نهج آموز