‍ بمان امشب که می خواهم کمی از درد بـنویسم کــنارم باش تــا از آنــچه با مــن کرد بــنویسم نــمیدانی چــه دردی می کشم شــبهای تــنهایی تـحمل کـن کـه از احــوالِ یـک شــبگرد بـنویسم خزان زد ریشه در جانم به تقویمم بهاری نـیست بـــمان تـــا مــثنوی از مـاجرایی زرد بـنویسم زمین بیداد نامردی و وجدان های خـوابیده ست خـلاصم کـن تـو از کـابوس تـا از مـرد بـنویسم قـلم در دست مـن ققنوس شد ، آتـش بـه پـاکرده بـگو از داغِ آغـوشی کــه مـی شد سـرد بـنویسم https://eitaa.com/joinchat/768213059C9cf83d0985