🔹نقل به مضمون روایت🔹
روزی حضرت یوسف در حال تقسیم گندم بودند جوانی را دیدند حضرت بهش گندم دادند رفت
جبرئیل نازل شد گفت این جوان شناختی حضرت گفتند نه گفت این همون کودکی بود که شهادت داد تو بیگناهی یوسف ع فرستادن دنبال جوان به مجدد بهش گندم دادن و مقداری زیادی پول دادند.
مجدد جبرئیل نازل شد گفت خدا میگوید ای یوسف این جوان کودک بود من بهش قدرت تکلم دادم و تو را از یک نسبت ناروا دور کرد تو این همه بهش مال و ثروت دادی ببین من به اون بنده ای که یکبار سبحان الله میگوید و من را از تمامی تهمتها و نسبتهای ناروا منزه میکند چقدر پاداش خواهم داد.