❌بخشي از زندگی واقعیم❌
اسمم مرجانه دو سه ماه بعد عروسیمون شوهرم تو چشام نگاه کرد و گفت:تو فقط به درد كلفتي ميخوري! هر کسی اومد و رفت توی این خونه حق نداري دهن باز کني فقط مثه یه کلفت خوب کارتو ميكني!! روزگارم سیاه شد،توي خونه هر شب بساط کباب خوري راه مینداختن ولي نميزاشت من بخورم،میگفت نون خالي هم زياديته،
تا اینکه یه شب خیلی گشنم بود،
وقتی داشتم ته مونده غذاهاشون رو جمع میکردم،چشمم روي تکه کبابي ثابت موند،بهم چشمک میزد و منم نتونستم جلوي
خودمو بگیرم،ولي بعد از چند لحظه،حالم بد و بدتر شد،
جوري
که با استرس سراغ شوهرم رفتم وقتی فهمید از اون غذا خوردم،با ترررررس من رو برد بیمارستان،دکتر که اومد بالا سرم با حرفی که بهم زد فقط با فریاد گریه میکردم و مرگ مو از خدا میخواستم چون من...👇❤️🔥😭💔
https://eitaa.com/joinchat/3434545184Cd37640be33🔥شوهرم کاری باهام کرد که دشمن آدم نمیکنه🔥