⁉️ اما، حاج ابوالقاسم صدیقی را چطور می‌شناسیم؟ 🔹 رهبر انقلاب در فرازی از سخنرانی مهم خود در جمع فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله در سال ۷۵ خاطره‌ای تعریف می‌کنند از یک رانندۀ کامیون: ببینید عزیزان من! به جماعت بشری که نگاه کنید، در هر جامعه و شهر و کشوری، از یک دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم می‌شوند: 1️⃣ یک قِسم کسانی هستند که بر مبنای فکر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم‌گیری کار می‌کنند. راهی را می‌شناسند و در آن راه ـ که به خوب و بدش کار نداریم ـ گام برمی‌دارند. یک قِسم اینهایند که اسمشان را خواص می‌گذاریم. 2️⃣ قسم دیگر، کسانی هستند که نمی‌خواهند بدانند چه راهی درست و چه حرکتی صحیح است. ..اسم این قِسم از مردم را عوام می‌گذاریم. ❓..خواص چه کسانی هستند؟ آیا قشر خاصی هستند؟ جواب منفی‌ست. زیرا در بین خواص، کنار افراد باسواد، آدم‌های بی‌سواد هم هستند. گاهی کسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می‌فهمد چه‌کار می‌کند. از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است. 🌀 در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای هم‌جوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت به‌معنای خاص کلمه نبودند. به‌حسبِ ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. بااین‌حال جزو خواص بودند. آنها مرتب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاکرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه می‌کنید؟! رانندۀ کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیش‌نماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یک صلوات می‌فرستید، ولی اسم امام که می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟! نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی که دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه‌جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه‌تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید! ۱۳۷۵/۳/۲۰ 💢 خیلی دوست داشتیم این رانندۀ کامیون را پیدا کرده و از نزدیک زیارتش کنیم. آشنایی با کسی که رهبر انقلاب به او لقب «خواص» داده‌ بودند و او، در ایام تبعید، مرتب خدمت حضرت آقا می‌رسیده، برایمان خیلی مهم بود. تا اینکه در سِیر تحقیقاتمان دربارۀ دوران تبعید حضرت آقا در ایرانشهر و جیرفت، به سندی ارزشمند دست یافتیم. و جالب اینکه حضرت آقا در آن سند، نام ایشان را با صفتی والا و شریف همراه کرده و نوشته بودند: «آقای صدّیقی، مؤمن انقلابی» 🔖 بعد از مشاهدۀ این سند مبارک، خود را به بم رساندیم و آنجا به‌ دنبال یکی از انقلابی‌ها و مبارزان قدیمی بم گشتیم که شغلش رانندۀ کامیون بوده است و فامیلی‌اش، صدیقی! توفیق یارمان شد و به راحتی ایشان را پیدا کردیم؛ پیرمردِ هفتادوسه‌ساله‌ای را که در بصیرت و ولایتمداری و ایستادگی، کم‌نظیر است: آقای حاج ابوالقاسم صدیقی. بعد دریافتیم که ایشان، نه نفر از اعضای خانودۀ خود را در زلزلۀ بم از دست داده‌ است. حضرت آقا نیز چند بار به این موضوع در صحبت‌هایشان اشاره کرده‌اند. 📚 کتاب مؤمن انقلابی؛ «حاج‌ابوالقاسم صدیقی» @sahba_nashr