💠 نقل است که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را میساخت، دم دمای غروب خودش میرفت و مزد کارگران را میداد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف میکشیدند و خوشحال مدتها در صف میماندند تا از دست شاه پول بگیرند.
🔸 در این میان عدهای هم که کار نکرده بودند و روی خاک غلت میزدند و لباسهای خود را خاکی میکردند و در صف میایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند.
🔹 وقتی نوبت به آنان میرسید، سر کارگر عصبانی می شد و کار نکردههای رند را خوب میشناخت، به پادشاه ندا میداد و کارگران خاکمالی شده را با بد و بیراه بیرون میانداختند
👌 اما شاه عباس آنها را صدا میزد و به آنها نیز دستمزد میداد و میگفت: من پادشاهم و در شأن من نیست که اینان را ناامید برگردانم
🌴 یا صاحب الزمان
مدتهاست در بساط شما خودم را خاکمالی کردهام
گاهی در نیمهی شعبان،
گاهی در محرم ،
در عزای جدّ مظلومتان،
گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعایتان کردهام
تباکی کرده و پیراهن سیاه به تن کرده وخود را به عزاداران با اخلاصتان شبیه کرده ام .
🌻 خودم میدانم کاری نکردهام ؛ اما خوب یاد گرفتهام خودم را خاک مالی کنم و در صف، منتظر بمانم تا دستمزد دریافت کنم.
🌹 می دانم که شما کریم از اولاد کریمانید.
و با کریمان کارها دشوار نیست .
ای پادشاه مُلک وجود،
این دستهای نیازمند،
این چشمهای منتظر،
این نگاههای پرتوقع،
گدای یک نگاه شمایند
یک نگاه!🌴
اللهم عجل لولیک الفرج