ابلیس از خدا خواست که اذن بده بهش تا به حضرت ایوب مسلط بشه خداوند اذن داد و به حضرت ایوب مسلط شد غیر از عقل و چشم و گوش و زبان غیر از این چند مورد تمام بدن حضرت ایوب رو بیمار کرد تا جایی که بدنش عفونت کرد یاران بی وفا بردنش انداختنش تو زباله دانی اطراف شهر این پیامبر خدا باز هم شکر خدا کرد شخصی که تمام زراعت هاشو از دست داد فرزندانش رو از دست داد بدنش رو از دست داد زندگی شو از دست داد یارانش رو از دست داد خونه و دیارش رو از دست داد ولی صبر کرد و عاقبت همه رو خدا بهش برگردوند من هم پیش خودم میگم گرفتارم مشکل دارم ندارم و... وقتی قصه ایوب نبی رو میخونم خجالت میکشم خدا شاهده