به تازگی سردار محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در توئیتر نوشت «در عملیات کربلا چهار دشمن را فریب دادیم و وانمود کردیم که شکست خوردیم و بعد به فاصله ده روز سنگین‌ترین شکست جنگ را به عراق تحمیل کردیم.» در ادامه، در واکنش به تاریخ‌پردازی‌های پر اشتباه عده‌ای نوشتند: «اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشته های او.» سخن دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، حرف تازه‌‌ای نبود. او بارها این جمله را به شکل‌های گوناگون مطرح کرده بود که «عملیات لو رفته را تبدیل به فریب کردیم برای عملیات بعدی» ✍ اظهارنظر درباره محتوای توئیت اخیر آقای محسن رضایی طبعا در صلاحیت متخصصان جنگ است. آنهایی که امروز از کربلای 4 و 5 حرف می زنند را البته ما می شناسیم. آنها، از جمله رفقای آقای مشاور دولت، همان کسانی هستند که زمانی بزرگ و کوچک شهدای این کشور را نواختند و اصل دفاع و جنگ را زیر سوال بردند. لذا بعید است که دل آنها به حال جنگ و شهدا سوخته باشد. اصل داستان آنطور که من می فهمم مربوط است به ایستادگی اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام بویژه آقای رضایی در مقابل لوایحی مانند پولشویی، CFT و به طور کلی بلایی که عده ای در نظر داشتند با FATF سر این کشور بیاورند؛ و آقای رضایی و همکارانش جلوی آن ایستاده اند. طبیعی است که آقایان دولت از اینکه نتوانسته اند به قول هایی که به طرف خارجی داده بودند عمل کنند، عصبانی باشند و به دنبال فرصتی برای انتقام از محسن رضایی ها بگردند. جالب اما این است که در دولت به جای اینکه عملیات روانی در پوشش هواداران و از طریق زیردستان و گماشتگان انجام شود، مستقیما از سوی مشاور رییس جمهور صورت می گیرد. تقلیل جایگاه مشاوره، به ماشین ناسزاگویی به این و آن، از حال و روز عمومی دولت حکایت می کند که مدتی است عمل که نمی کند سهل است، حرف هم که می زند بیشتر مایه بی آبرویی است.