بسم الله الرحمن الرحیم
یادداشتی به بهانة شب عباس پسر علی
درک حقیقت بسیاری از روابط و حوادث عالم متوقف بر درک حقیقت محبت و ویژگیهای روابط عاشقانه است. چرا چنین نباشد در حالیکه اصل هستی علتی جز محبت ندارد. خدای متعال اگر دست به خلقت عالم هستی زد ازاینرو بود که زیباییهای خود و آثار این زیباییها را دوست داشت. او نقش نمیزند تا نقش زدن بیاموزد یا مزدی بهدست آورد؛ تابلوهای زیبایی که او میآفریند حاصل حبّی است که به داراییهای زیبای خود دارد و از آنجاکه این داراییهای زیبای خود را دوست دارد هر آنچه اثر و نشانه این زیباییهای درونی او باشد آنها را نیز دوست دارد. هر یک از مخلوقات او، اثر و نشانهای از داراییها درونیاویند و بههمین سبب برای او دوستداشتنیاند. پس برای درک هستی باید عشق را تجربه کرد.
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید نا خوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
یکی از زیباییهای رابطة عاشقانه این است که عاشق، دوست دارد در راه معشوق متحمل سختی شود و با رنج کشیدن در راه معشوق، عشق خویش به او را ثابت کند. برای عاشق بسیار خوشایندتر است که خواسته محبوب را از میان باد و باران و طوفان به نزد او برساند و با تنی پر از نشانه سختی به نزد او برسد تا محبوبش با آگاهی از این همه سختیای که او متحمل شده، عشقش را باور کند.
آنان که از عشقِ الله در دل بهرهای دارند نیز از عبادتهای سخت، لذت بیشتری میبرند؛ تن زنجور از سختی بندگی، یکی از لذتبخشترین لحظاتی است که بنده خدا آن را تجربه میکند.
وای به وقتی که معشوق از عاشق تمنایی بنماید؛ اینجا انگیزة عاشق برای سختی کشیدن چند برابر میشود.
به خدا قسم، وقتی دستان ماه بنیهاشم، قطع شد آرزوی او برای رساندن مشک آب به خیمههای حسین علیهالسلام بسیار شیرینتر شد. چقدر برای عباس باشکوه بود که با تن مجروح و غرق خون، آروزی محبوب و مولایش را اجابت کند و شدت دوستی خود به حسین را اثبات کند.
اما افسوس همه آرزوی عباس نقش بر آب شد. ای وای! تیر به مشک نشست! در برابر چشمان بهتزده عباس، آب، جرعه جرعه روی زمین ریخت!😭 دیگر دستی هم برای او باقی نمانده تا دوباره به شریعه برگردد! آنقدر مأیوس و مبهوت شد که توجه نکرد از کجا عمودی آهنین به سمت سرش میآید.😭
آنان که میدانند یأس عباس چقدر در عرش خدا قیمت دارد امشب اینگونه مناجات میکنند: إلهی به یأس عباس ...
✍️ع.گ
@abbasgeraei