دم ظهر که شد، شنیدم یک خوش‌صدا رفته پشت میکروفون. سرک کشیدم دیدم نگهبان نظامی مسجد است. آدم تر و تمیزی است و به نظافت مسجد اهمیت بیشتری می‌دهد. ظاهرش به ارتش‌های بعثی می‌خورد ولی اهل نماز و قرآن. صبح بهم می‌گفت عربی از فارسی آسان‌تر است. زیاد ایرانی می‌بینم که عربی صحبت می‌کنند. اما عرب کمتر دیده‌ام که یهجی بالفارسی! گفتم مدارس در ایران دانش‌آموزان رو الزام می‌کنند به یادگیری عربی. او هم چیزهایی گفت از آموزش عمومی متوسطه و ابتدایی در عراق. آخرش گفت زمان صدام نه نان داشتیم نه کفش، الان رفاه خیلی بیشتر شده ولی بعضی‌ها الکی دوست‌دار صدام اند...