در محضر رسول خدا (ص) گروهی نشسته بودند. مردی از اصحاب برخاست تا بیرون رود، ولی فراموش کرد کفش های خود را ببرد. چون به در رسید متوجه شد و بازگشت تا کفش های خود را بردارد، ولی یکی از اصحاب کفش های او را مخفی کرد.  مرد بازگشت و گفت: کفش های من کجاست؟ گفتند: ما کفش های تو را ندیدیم. حضرت متوجه آنان شد و فرمود: چرا مومنی را می ترسانید؟ عرض کردند: شوخی میکنیم. حضرت دو یا سه بار سخن خود را تکرار فرمودند: چرا مومنی را می ترسانید. ❌وَرُوِيَ عَن أبي الْحسن وَكَانَ عقبيا بَدْرِيًّا رَضِي الله عَنهُ قَالَ كُنَّا جُلُوسًا مَعَ رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فَقَامَ رجل وَنسي نَعْلَيْه فَأَخذهُمَا رجل فوضعهما تَحْتَهُ فَرجع الرجل فَقَالَ نَعْلي فَقَالَ الْقَوْم مَا رأيناهما فَقَالَ هُوَ ذه فَقَالَ فَكيف بروعة الْمُؤمن فَقَالَ يَا رَسُول الله إِنَّمَا صَنعته لاعبا فَقَالَ فَكيف بروعة الْمُؤمن مرَّتَيْنِ أَو ثَلَاثًا -------- ص318 - كتاب الترغيب والترهيب للمنذري ط العلمية - كتاب الأدب وغيره الترغيب في الحياء وما جاء في فضله والترهيب من - المكتبة الشاملة