☑️ یازده
1️⃣ روزی ابو جهل با پیامبر ص ملاقات کرد و با او مصافحه نمود کسی به او اعتراض کرد، چرا با این مرد مصافحه میکنی؟ گفت به خدا سوگند میدانم که او پیامبر است و لکن ما زمانی تابع"عبد مناف"بوده ایم! (یعنی پذیرفتن دعوت او سبب میشود که ما تابع قبیله آنان شویم)،
2️⃣ و نیز نقل شده که شبی "ابو جهل"و"ابو سفیان"و"اخنس بن شریق"که از سران سرسخت مشرکان بودند هر کدام به طور مخفیانه که هیچکس متوجه او نشود، و حتی این سه نفر از حال یکدیگر هم با خبر نبودند، برای شنیدن سخنان پیامبر ص در گوشه ای خزیده تا صبح تلاوت آیات قرآن را میشنیدند، هنگامی که سپیده صبح دمید، پراکنده شدند، اما در راه بازگشت به هم رسیدند و هر کدام عذر خود را برای دیگری شرح میداد، سپس عهد کردند که این کار را تکرار نکنند زیرا اگر جوانان قریش از آن آگاه گردند سبب گرایش آنها به محمد خواهد شد.
شب دیگر هر کدام به گمان اینکه رفقایش آن شب نخواهد آمد برای شنیدن آیات قرآن به نزدیکی خانه پیامبر و یا مجمعی که مسلمانان داشتند آمد اما هنگام صبح باز سر آنان بر یکدیگر فاش شد و به سرزنش یکدیگر پرداختند و مجددا عهد و پیمان بستند که این آخرین بار بوده باشد.
ولی اتفاقا این کار در شب سوم باز تکرار شد، صبح"اخنس بن شریق" عصای خود را برداشت و به سراغ ابو سفیان آمد و به او گفت: صریحا با من بگو عقیده تو در باره سخنانی که از محمد شنیدی چیست؟ گفت به خدا سوگند من چیزهایی شنیدم که آنها را به خوبی درک کردم، و مقصود و مضمون آن را میفهمم، ولی آیاتی نیز شنیدم که معنی و مقصود آن را نفهمیدم.
اخنس گفت: من نیز به خدا سوگند چنین احساس میکنم، سپس برخاست و به سراغ ابو جهل آمد و همین سؤال را از او کرد که رای تو درباره سخنانی که از محمد شنیدی چیست؟ او در جواب گفت چه میخواهی بشنوم؟ حقیقت این است که ما و فرزندان"عبد مناف"در به چنگ آوردن ریاست با هم رقابت داریم آنها مردم را اطعام کردند ما نیز برای اینکه عقب نمانیم اطعام کردیم، آنها مرکب بخشیدند ما نیز مرکب بخشیدیم، آنها بخششهای دیگر داشتند ما نیز داشتیم و به این ترتیب دوش به دوش یکدیگر پیش میرفتیم.
اکنون آنها میگویند ما پیامبری داریم که وحی آسمانی بر او نازل میشود، اما ما چگونه میتوانیم در این موضوع با آنها رقابت کنیم؟! و اللّٰه لا نؤمن به ابدا و لا نصدقه: به خدا سوگند هرگز به او ایمان نخواهیم آورد و نه او را تصدیق خواهیم نمود، اخنس برخاست و مجلس او را ترک گفت.
3️⃣در روایت دیگری میخوانیم که روزی"اخنس بن شریق"با"ابو جهل" روبرو شد، در حالی که هیچکس دیگر در آنجا نبود، به او گفت. راستش را بگو محمد صادق است یا کاذب؟ هیچ کس از قریش در اینجا غیر از من و تو نیست که سخنان ما را بشنود.
ابو جهل گفت وای بر تو و اللّٰه به عقیده من او راست میگوید و هرگز دروغ نگفته است ولی اگر بنا شود خاندان محمد همه مناصب را به چنگ آورند: پرچم حج، آب دادن به حجاج، پرده داری کعبه، و مقام نبوت، برای بقیه قریش چه باقی میماند؟! [۱] .
----------
[۱]: ۱) روایات فوق از تفسیر المنار و تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه اقتباس شده است.
🔻روایات داریم جار و جنجال راه مینداختن
(12). مسند احمد، ج 5، ص 99. از پیامبر نقل کرده که فرمود: «لا یزال هذا الدین عزیزاً منیعاً... إلى اثنى عشر خلیفة. قال: فجعل الناس یقومون ویقعدون»؛ (این دین نفوذ ناپذیر و پا برجا است... تا دوازده خلیفه بیایند، آن گاه مردم شروع کردند به بلند شدن و نشستن).
🔻 و نیز از جابر نقل کرده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى ما در عرفات و بنا بر نقلى دیگر در منا خطبه اى خواند، و فرمود: «لن یزال هذا الامر عزیزاً ظاهراً حتى یملک اثناعشر، کلّهم. "ثم لَغَّطَ القوم" و تکلّموا فلم افهم قوله بعد (کلّهم). فقلت لأبى: یا ابتاه! ما بعد کلّهم؟ قال کلّهم من قریش»؛ (همیشه این امر نفوذ ناپذیر و غالب است تا آن که دوازده نفر حاکم شوند؛ همه آن ها در این هنگام سر و صدا کرده و هیاهو نمودند، لذا نفهمیدم که بعد از «کلّهم» چه فرمود: از پدرم پرسیدم که پیامبر چه فرمود؟ گفت: «همه آنان از قریشند»). مسند احمد، ج 5، ص 99
🔻تو بعضی از تعبیرها دارد که : تکبیر می گفتند و ضجه میکردند (فَکَبَّرَ الناس وَضَجُّوا)
که جلسه به هم بخوره نگه ...
🔻می آمدند پهن میشستن تو جلسه بقیه جا نشند...
⬅️اینکه در جریان غدیر خدا به رسول میفرمایید بلغ ما انزل الیک ... این معجزه بود .. خدا گفت والله یعصمک من الناس .. چون نمیذاشتند پیامبر حرف بزنه! این یک بار دهن همه رو بست خدا.!
#کفروایمان
#واقعیتوجذابیت
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🔻
@alelm_almasboob