تر گفته و با یارى تو در خواستن خود پافشارى مى کنیم و به جناب قدس تو که نه ، بلکه به حضرت رحمت و لطفت بخاطر جلب عطوفت آقاى خود و نـازل شـدن رحمت پروردگار خود عرضه مى داریم : اى کریمترین کریمان ! و اى بخشنده ترین بخشندگان! اى کسى که خود را لطف نامیده است ! اى منادى ما را در این ماه بزرگ به کرم تـو دعـوت و به لطف و رحمتت اشاره و بزرگوارى و بزرگداشت تو را براى ما گفت )ماه ماه من اسـت و بنـده بنده من و رحمت رحمت من ( بنابراین با این دعوت ما میهمانان دعوت شده تـو و درمانـدگان درگاهت گردیدیم . و تو کسى هستى که دوست ندارى میهماندار از میهمان خود پذیرایى نکند؛ گر چه میهمان بـر اثر عدم پذیرایى از بین نرود و میهماندار از کسانى باشد که پذیرایى دارایى او را کم کند. و اگـر از ما پذیرایى نکنى ، در پناه تو گرسنه مانده و از بین مى رویم در حالى که پـذیرایى و احـسان دارائیت را بیشتر مى کند. اى کسى که نیکوکارى چیزى از او کم نکرده و محروم نمودن چیزى به او اضافه نمى کند! ما را بخاطر بدیمان مجازات مکن . کسى هستى که بهاى بیشترى به مـن دادى و به کسانى که مهمان نبوده ولى مضطر باشـند، وعـده اجابـت دادى و در کتابـت وعـده برطرف کردن گرفتارى آنان را دادى و اکنون اى پروردگار! ما محتـاج بخـشایش تـو و نجـات از مجازات دردناکت مى باشیم و هیچ نیاز و اضطرارى بالاتر از این اضطرار نیست . پـس کجاسـت اجابت و برطرف کردن گرفتارى ! اى بخشاینده ! دست ما را بگیر و از ورطـه هـلاك شـدگان و سقوط زیانکاران نجات ده و . چنانچه ماه ، ماه تو، بنده ، بنده تو و رحمـت رحمـت تـو اسـت، دست زدن و گرفتن طناب نجات تو نیز تنها با توفیقى از جانب تو میسر است . زیرا تمام خیرها از تو بوده و در غیر تو یافت نمى شود. از کجا به خیر برسیم در حالى که خیرى یافت نمى شود مگر از ناحیه تو و چگونه نجات پیدا کنیم در حالى که کسى نمى تواند نجات یابد مگر با کمـک . تو اى کریم ! اگر عدل تو ما را اجابت نموده ولى ترازوى حکمتت مـا را رد کنـد و بگویـد: فـضل و بخشش بر شما خلاف حکمت و موفق نمودن شما خلاف عدالت در قضاوت اسـت زیـرا سـزاوار فضل و بخشش نبوده و خوبى به شما کار درستى نیست به خـاطر اینکـه گناهـان روى شـما را سیاه و غفلت از یاد من قلوب شما را تیره و دوستى دنیا نفس و عقـل شـما را مـریض کـرده و رحمت من گرچه شامل هر چیزى هست ولى مگر سخنم را در کتابم نشنیدید کـه : رحمـتم را براى متقین قرار مى دهم و من گرچه ارحـم الـراحمین و بخـشنده مهربـانى هـستم ولـى مجازاتم نیز سخت و شدید است و اگر حکمتم در میان آفریدگانم نبود که اهل عدل و فـضل را از دیگران جدا نمایم در کجا زیبایى و بزرگى من به روشنى آشکار مى شـد، مـا نیـز در جـواب قضاوت حکمتت با آموزش و یارى تو مى گوییم : شکى نیست که سزاوار فضل و بخـشایش تـو نیستم اما اى کریم اگر سزاوار فضل بودن شرط بهره مندى از فضل تو بود هیچگاه فضل تـو در جهان آشکار نمى شد. زیرا غیر تو بجز از جانب تو نـه خیـرى دارد و نـه سـزاوار چیـزى اسـت سزاوارى فضل تو نیز فضلى است از جانب تو و امکان ندارد فضل از سزاوار فـضل بـودن بوجـود آید و در مورد سیاهى چهره و تیرگى قلبهایمان نیز به همین صـورت جـواب مـى دهـیم زیـرا تمامى نورها در تو و از جانب تو است . بنابراین اگر ما را نورانى نکنى چگونه نورانى شویم و اگـر ذره اى از نور و روشنى خود را به ما عنایت فرمایى و ما را با دادن ذره اى از زندگى خود، بزرگ بدارى ما را زندگى و شفا داده و کامل و نورانى خواهى نمود. و آیه قرآن )رحمت خـود را بـراى متقین قرار مى دهم نیز با امیدوارى و آرزوها و دعاى ما منافاتى ندارد. زیرا ما نیـز توقـع داریم از فضل خود به ما تقوى عنایت فرمایى . چنانچه به متقین عطا فرمودى و سپس رحمتت را نصیب ما سازى . وانگهى این فرمایش تو فقط تصریح مى کند که رحمت خود را بـراى افـراد باتقوا قرار داده اى و نفرموده اى که غیر آنها را از رحمـت خـود بهـره منـد نمـى سـازى . و در جواب اینکه اگر اهل فضل و عدل را از دیگران جدا نکنم ، زیبـایى و بـزرگیم در کجـا بروشـنى جلوه مى کنند، مى گوییم براى آشکار شدن بزرگى ، عدل و مجـازات تـو کـافى اسـت سـتیزه گران و کسانى را که از روى تکبر تو را عبادت نمى کنند، مجازات نمـایى و بـا عـدلت بـا آنـان رفتار نمایى تا بزرگى و عدل تو بخـوبى آشـکار شـود، و غیـر از مـن افـرادى دارى کـه آنـان را مجازات نمایى ولى من کسى را بجز تو ندارم که به من رحم کند. اقرار کنندگان بـه آنچـه مـى خواهى و گدایان و دعا کنندگان و امیدواران و اهل تـرس و حیـاى از تـو کجـا و آشـکار شـدن بزرگیت کجا؟ بخصوص که ، اگر چه گناهکاریم ولى به اولیا و دوستان فرمانبردارت متوسل مـى شویم و رویمان گرچه سیاه است ولى با روى پاك دوستان پاکت که نزد تو درخشان است به تو توجه مى کنیم و دلهاى ما گر چه تاریک است ولى از نور بنـدگان عـارف بـه تـو، روشـنى مـى گیریم . و اگر دو