در پایان فتح رود فرات، مولا علی (ع) رو به پسرانش گفت: - حسن و حسین چشمان من هستند، محمّد حنفیه بازوی من، و تو عبّاس…
سپس سر عبّاس را به سمت چپ سینهاش فشار داد. عبّاس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمّد حنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: - عبّاس هم قلب امیرالمؤمنین است.
همچنان به صدای قلب پدرش گوش میداد امیرالمومنین با مهر و محبت عباس را در آغوش گرفت عباس گوشش را سمت چپ سینه پدر گذاشت حالا صدای قلب پدر را به خوبی میشنید ...
مولا علی پرسید: چرا برادرانت را مولا صدا میزنی؟ آنها برادرانت هستند ...
عباس هنوز به صدای قلب پدر گوش میداد با صدای نجواگونه گفت:
آن دو نوههای رسول الله هستند بارها شنیدم که از پیامبر نقل کردند که "حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند"
پس من چگونه خودم را با آن دو یکی بدانم آن دو فرزندان فاطمه زهرا هستند و من نیستم ...
صدای عباس بغض آلود شد پدر با کف دو دست صورت عباس را گرفت دید که چشمان عباس خیس اشک شده است پیشانی عباس را بوسید و گفت:
حسن و حسین فرزندان رسول الله هستند و تو پسر منی عباس
📕کتاب برادر من تویی
داوود امیریان
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌
#داستان اموزنده🎐
🕯📖
https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•