او احترام خاص می‌گذارد این شخصیت از همه نظر بی‌نظیر است؛ چرا؟ حفاظت از تشیّع به برکت وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) چون فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) یک وظیفه‌ای به عهده داشت هیچ کسی روی زمین آن وظیفه را نمی‌توانست انجام بدهد و خدا شاهد است اگر صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) نبود امروز شما شیعه نبودید هیچ کسی آن وظیفه را نمی‌توانست انجام بدهد، این استثنائاً فقط از صدّیقه‌ی طاهره بر می‌آید. هیچ کسی نمی‌توانست. باید معلوم می‌شد او خلاف عرفیّات آن زمان است. احترام پیامبر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دلیل عظمت شخصیتی او چرا؟ چون وقتی پیغمبر وارد می‌شد صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) هم وارد می‌شد دست او را بوسید ممکن بود خیال بکنند خوب آخر پدر او است او را دوست دارد. پیغمبر می‌خواست بگوید این دست بوسی به خاطر این‌که پدر او هستم نیست، اگر فاطمه دختر پیغمبر هم نبود، پیغمبر دست او را می‌بوسید. این ارتباط عاطفی پدر و فرزندی که نبود و الّا پیغمبر اکرم فرزندان دیگری هم داشت. این‌قدر از این حرف‌ها به کسی نزده است. این روایتی که همه‌ی شما شنیدید و بنده تیمنّاً و تبرّکاً عرض می‌کنم الآن من دارم با شما صحبت می‌کنم ممکن است یک برادر روحانی هم وارد مجلس بشوند، من بی ادبی بکنم و حرف خود را ادامه بدهم یا نهایت بگویم آقا بفرمایید تصدیع کردیم، قربان محبّت شما روی چشم من پا گذاشتید. امّا دیگر نمی‌آیم پایین، خود من جلوی در بروم، دست او را بگیرم و بگویم بیا این‌جا بنشین. باید چه کسی باشد که من این کار را با او بکنم تازه من که کسی هم نیستم و این پنج شبی که بنده مزاحم شما هستم هر پنج شب یک نفر از در وارد بشود، من به سرعت به سمت در بروم نگذارم او تا وارد شد خم بشوم و دست او را ببوسم و بیاورم او را به جای خود بنشانم شما می‌گویید این شخص لابد استادی بود، پدر او بود، یک فضیلت ویژه‌ای داشت و الّا با همین راحتی آدم… بنده در حضور علمای ربّانی هم منبر رفتم و این کار را نکردم که بدوم و پایین بیایم. تازه بنده که کسی نیستم. تلاش پیامبر برای قابل فهم کردن استثنایی بودن وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیغمبر به دنبال این بود که از همه جهت بفهماند که صدّیقه‌ی طاهره یک وجود استثنایی است. یک هدیه‌ی الهی است؛ برای همین خیلی تعجّب کردند بزرگان اهل سنّت. آلبانی از بزرگان وهابیت می‌گوید: اصلاً من نمی‌فهمم چرا پیغمبر دست فاطمه را می‌بوسید! خوب معنی ندارد. یک وقت یک نوزاد را پیش شما می‌آورند و شما دست او را هم می‌بوسید، این‌ها دوست داشتند بگویند: فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) فرزند پیغمبر است، حالا او را دوست دارد، پیغمبر به دنبال این بوده است که بفهماند این دوست داشتن از این سنخ نیست. لذا آن‌جایی که عاطفی است، مثل آن‌جا که می‌خواهد سفر برود آخرین خانه به در خانه‌ی صدّیقه‌ی طاهره می‌رود. می‌گوید: می‌خواهم فراق من کمتر بشود. وقتی برمی‌گردد اوّل به در خانه‌ی فاطمه‌ی زهرا می‌رود. می‌گوید: اصلاً من نمی‌توانم فراق را تحمّل بکنم. این‌جا می‌گویند: دختر و پدر هستند. احترام حیرت‌آور پیامبر به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) امّا این‌جا پیغمبر در مسجد نشسته باشد دارد بحث می‌کند مردم نشستند یا هر کجا که جمعی وجود دارد «کلما دخلت فاطمه علیها سلام» هر وقت وارد می‌شد یک بار هم نه، پنج بار هم نه، هر بار. در بعضی از نقل‌های ما است که صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) گاهی می‌دید اطراف پیامبر شلوغ است، جلو نمی‌رفت چون پیغمبر پیرمرد شده بود، مجلس به هم می‌خورد. «کلما دخلت فاطمه علیه السّلام علی رسول الله» هر وقتی، نه یک بار و دو بار و ده بار حضرت تا می‌دید که صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) آمده است، می‌ایستاد و به سمت فاطمه می‌دوید. «قَامَ إِلَيْهَ» فقط نمی‌ایستاد به آن جلو می‌رفت. «رَحَّبَ بِهَا» خوش آمد می‌فرمود. «قَبَّلَ يَدَهَا» دست او را می‌بوسید. این عالم بزرگ وهابی می‌گوید: من نمی‌فهمم این یعنی چه. یک بار بود می‌گفتم پدر و دختر هستند، دو بار بود می‌گفتم دختر و پدر هستند هر بار یعنی چه خاتم انبیاء «وَ أَجْلَسَهَا فِي مَجْلِسِهِ» این خیلی حیرت آور است او را سر جای خود می‌نشاند و پیامبر مقابل فاطمه می‌نشست. در روایات آن‌ها هم است که صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) که اوج ادب این عالم است وقتی پدر وارد خانه‌ی ایشان می‌شد همین رفتار را تکرار کرد یعنی جلوی در تشریف می‌بردند دست پیغمبر را می‌بوسیدند. پیغمبر به دنبال این بود که بگوید اگر من می‌گویم «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي»[۸] این به این معنی نیست که چون دختر من است، دختر شاه مملکت است حالا هر کسی او را عصبانی نکند بگوید بالاخره… نه او یک وجود استثنایی است. سفارش پیامبر به امیر المؤمنین (علیه السّلام) در مورد اطاعت از فاطمه (سلام الله علیها) یک روایت از امیر المؤمنین عرض می‌ک