هنوز نخواسته بود از شدّت حیا ملحفه روی سر خود کشیده بود، آن‌قدر مناعت طبع داشت. همه‌ی عالم گدای در خانه‌ی فاطمه هستند، امّا از کسی چیزی نمی‌خواهد. حاجت نداشتن فاطمه (علیها سلام) از امام و پیغمبر خود پیغمبر (صلوات الله علیه) بار دوم، بار سوم که «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ» فرمود، امیر المؤمنین (علیه السّلام) این‌طور می‌فرماید: گفتم الآن پیامبر می‌رود. عرض کردم یا رسول الله! خوش آمدید بفرمایید. صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) روی سرش ملحفه کشیده بود. گفتم: یا رسول الله! فاطمه خجالت می‌کشد، دست‌های ایشان را ببین. این ماجرای معروف تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) است که شیعه و سنّی نقل کردند. فاطمه نه از… مردم کجا هستند، از امام و پیغمبر خود حاجتی ندارد، خودش را خرج کرده است. اگر می‌خواهید ببینید فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) شیعه است یعنی چه؟ یعنی این. علّت گریه‌های فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در بیت الاحزان سلیم و امثال ابن عتیبه  و دیگران نوشتند. من این‌جا معتقد هستم اگر به خانه‌ی صدیقه‌ی طاهره حمله نمی‌شود و اگر ضرب اتّفاق نمی‌افتاد، فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از غصّه‌ی پیغمبر زنده نمی‌ماند. تمام آن کسانی که دیدید نوشتند از شدت گریه به بیت الاحزان رفت، گریه کرد بدن مبارک ایشان آب شد، این‌ها از دو چیز بود: از شدت گریه بر فراق پیغمبر و غصب خلافت امیر المؤمنین (علیه السّلام). تا حدود ۵۰ روز که بعد حمله کردند و سلیمان بن قیس می‌گوید وقتی حمله کردند دیگر بی بی از بستر بلند نشد. همه‌ی این اتّفاقات و خطبه خواندن‌ها برای همان ۵۰ روز اوّل است. ولی آن‌قدر حال حضرت وخیم بود که نوشتند از بدن مبارک او از شدّت گریه چیزی باقی نماند. خواهش حضرت زهرا (سلام الله علیها) از انصار آن کسی که منیع الطبع عالم وجود است و عالم وجود نه ما که گدای در خانه‌ی او هستیم، فرمود: علی جان! یک مرکبی آماده کن من به انصار بگویم بلکه برگردند، فاطمه برود به آن‌ها بگوید شاید قبول کنند. آن کسی که به هیچ کس در عمر خود التماس نکرده بود گفت: من می‌روم از آن‌ها خواهش می‌کنم. شب اوّل رفتند و آن‌ها جواب درستی به او ندادند. سلیم می‌گوید: فردا شب گفت علی جان! مرکب فراهم کن من یک بار دیگر بروم از این‌ها خواهش کنم. شیعه یعنی فاطمه‌ی زهرا. او که فاطمه‌ی طاهره بود گفت: علی جان من به خاطر تو التماس می‌کنم، این التماس کردن ایشان است. بهترین ملاک برای زن از دید رسول الله (صلوات الله علیه) آن فاطمه‌ای که پیغمبر فرمود: بهترین چیز برای یک زن چیست؟ فرمود: این‌که مردی او را نبیند. ما در روایات خود داریم بهتر است صدای نفس‌های زن عفیفه را مرد نامحرم هم نشنود –در وسائل الشیعه همان جلدی که دست من است وجود دارد- آن هم کسی که گوهر عالم وجود است، مستوره است، آن کسی که نابینا به خانه‌ی او آمد، خانه را ترک کرد. غیرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) در برابر دشمنان وقتی به خانه حمله شد، من از حمله عبور می‌کنم، چون توان بیان آن را ندارم. همین‌قدر که بی بی مجروح شدند، دلش نیامد امیر المؤمنین (علیه السّلام) را صدا بزند، هیچ سعی نکرد از امیر المؤمنین استفاده کند، گفت: امیر المؤمنین الآن در شرایط خوبی نیست. فرمود: «يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي»[۱۰] فضه را صدا زد. در آن شرایط که بی بی تاب تحمّل نداشت، دید ۴۰ مرد جنگی امیر المؤمنین (علیه السّلام) را می‌برند، آن زنی که شأن اجلّ از انبیاء و رسل و ائمّه است، با آن شرایط و آن جراحت وقتی دید امیر المؤمنین را با طناب می‌کشند، غیرت او قبول نکرد، کمر امیر المؤمنین (علیه السّلام) را نگه داشت. تنها ماندن علی (علیه السّلام) از سوی بنی هاشم من دیگر نمی‌گویم چطور دست را کوتاه کردند، امیر المؤمنین در دل‌های خود با شیعیان کرده است، این‌طور بود «وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ حَمْزَةُ أَوْ أَخِي جَعْفَرٌ مَا بَايَعْتُ كُرْهاً»[۱۱] اگر آن کسانی که وظیفه داشتند آن روز از من دفاع کنند، یک عدّه شهید شده بودند، یک عدّه هم نامردی کردند، از جمله‌ی نامردها بزرگان بنی هاشم بودند. حضرت فرمود: اگر عموی من حمزه یا برادرم جعفر بود این‌طور من غریب نمی‌شدم. می‌دانید امام سجّاد (علیه السّلام) فرمود: جعفر و حمزه اسد الله هستند، علی جان! دو نفری که اسد الله بودند الآن نیستند، غم مخور فاطمه است. فرمود: اگر حمزه و جعفر بودند این اتّفاق نمی‌افتاد. فاطمه‌ی زهرا دید مرد جنگی نیست، گفت: سپر که داری. آمد کمر امیر المؤمنین (سلام الله علیه) را نگه داشت، خود امیر المؤمنین بعداً فرمود: اگر حمزه و جعفر بودند این اتّفاق نمی‌افتاد که کوثر عالم وجود، عصمت الله الکبری وسط میدان بیاید، صدای نفس‌های او را بشنوند، نه؛ بین ۴۰ مرد جنگی بیاید، دست نحس کسی اصابت کند، کسی تازیانه بزند، آن کسی که از نابینا فرار می‌کرده همه دیدند، با همه‌ی وجود از امیر المؤمنین (عل