یه السّلام) دفاع کرد، همه‌ی این‌ها را گفتم تا ببینید چقدر علی مظلوم است. فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) وصیت کرد که هیچ کس را وقتی من از دنیا رفتم راه ندهید، کنایه از این‌که همسران پیغمبر، کنایه از این‌که آن یکی، دو نفر نیایند. این را اهل سنّت نقل کرده‌اند که عایشه خواست بیاید، اسماء بنت عمیس گفت شما را راه نمی دهم. پدر خود را خبر کرد، پدر عایشه آمد گفت: چرا همسران پیغمبر را راه نمی‌دهید؟ او هم گفت: فاطمه دستور داده است. این‌ها یک بار به خانه حمله کرده بودند، بهانه نبود که بخواهند دوباره در را باز کنند، فاطمه هم که دیگر به شهادت رسیده است؛ فکر می‌کردند فردا می‌خواهند تشییع کنند، نمی‌دانستند که شبانه تشییع می‌شود. پدر عایشه گفت: برگردیم، نمی‌شود. این‌جا وقتی عایشه دید او را راه ندادند، یک نگاه درون حیاط کرد، دید داخل حیاط یک تابوتی است، تابوت برای چه بود؟ فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیه) فرمود: علی جان! من نمی‌خواهم وقتی شب من را می‌برند معلوم بشود که این بدن زن است یا مرد، لذا دیواره‌های آن را بلند بگیر. می‌دانید عایشه چه گفت؟ گفت: «جَعَلَتْ لَهَا مِثْلَ هَوْدَجِ الْعَرُوسِ»[۱۲] مثل کجاوه‌ی عروس برای او درست کردن. کجای دنیا تابوت مادر ۱۸ ساله را به کجاوه‌ی عروس تشبیه می‌کنند؟! چقدر باید کینه وجود داشته باشد که انسان تابوت مادری که چهار بچّه‌ی کوچک دارد را به کجاوه‌ی عروس تشبیه کند؟! کسی جلوی کجاوه‌ی عروس آستین به دهان نمی‌گیرد. چرا این‌طور با کینه، این‌طور مسخره‌گونه تشبیه کرد؟ چون دید این تابوت هم آبروی پدرش را می‌برد. چون دید این فاطمه‌ای که بین ۴۰ مرد جنگی حاضر شد، نباید کسی بدن آب شده‌ی این فاطمه را ببیند. یعنی آن لحظه‌ای که بین این ۴۰ نفر آمدم، تنها آمدم که خود را فدای علی کنم. وگرنه فاطمه عفیفه است، نمی‌آید در انظار حاضر شود. عایشه فهمید این تابوت طعن به خلیفه است، رفتار فاطمه عوض نشده است. نه قبل از این‌ کسی قامت او را دیده است و نه بعد از مرگ، حتّی بدن آب شده‌ی او را می‌تواند ببیند. اگر آن‌جا آمده است، آمده که خود را خرج امامش کند