حرمت خلوت با نامحرم
اجتماع زن و مرد در یک جای خلوت که کس دیگری نباشد و راه ورود به آنجا نداشته باشد؛ حرام و گناه کبیره است. چون شیطان مطمئناً در این طور مکانها حضور دارد. دختر و پسر نسبت به همدیگر جذبه دارند. روایت داریم که انسان نباید خودش را در معرض گناه قرار دهد.
کفو هم بودن
در اسلام به هم کفو بودن و هم شان بودن تاکید شده است. یعنی طرفین باید اخلاق، دین و شرایط اجتماعی شان با هم سازگار باشد. اما در عرف جامعه به جای اهمیت به این مسائل چیزهای دیگری مهم شده است مثلا می گویند باید سن پسر بیشتر از دختر باشد و عرف هم این را پذیرفته است. اساساً سن ملاک ازدواج نیست. خیلی ها بوده اند که اکثر شرایط و موقعیت هایشان با هم سازگار بوده است ولی ازدواجشان شکست خورده است. در ماجرای ازدواج حضرت خدیجه علیها سلام با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت خدیجه علیها سلام پانزده سال از ایشان بزرگ تر بود ولی ازدواج کاملی داشتند.
دخالت نزدیکان
دیده شده که گاهی فامیل های نزدیک شرایط را برای ازدواج دو جوان آن قدر سخت می کنند که اصل قضیه ازدواج از بین می رود. از اول سعی کنند که خیلی دیگران را دخالت ندهند، دایی یک حرف بزند، عمو یک حرف دیگر بزند. این قدر نیاز به توسعه نیست که همه فامیل نظر بدهند. البته اگر بتوانیم با ملایمت و محبت پدر و مادر و دیگران را راضی و قانع بکنیم خوب است. با دعوا و قهر و جار و جنجال کار به جایی نمی رسد.به طور کلی ازدواج با کسی که به لحاظ معنوی هم شان نیست توصیه نمی شود اما اگر کسی مطمئن است؛ می تواند با اخلاق، رفتار و خوبی همسرش را به لحاظ معنوی تغییر بدهد ایرادی ندارد ولی نباید طوری باشد که ما برویم یک غریقی را نجات بدهیم و خودمان هم غرق شویم.
صبر در مشکلات بعد از ازدواج
اگر بعد از ازدواج انسان دچار بحران شد؛ انسان هر چه می تواند باید تحمل کند. در تاریخ آمده است که پیغمبرانی داشتیم که همسران بدی داشتند و حتی آنها را به قتل رساندند ولی آنها تحمل می کردند چون که این صبر و مدارا و عفو موجب رشد و کمال معنوی اش می شد. باید این نگاه را داشت و ترویج کرد. مرحوم حاج سید هاشم حداد که یک عارف و سالک بود علت توفیقات معنوی اش، تحمل سختی ها و شکنجه هایی بود که خانواده و مادرزنش به او می دادند. او همه اینها را تحمل می کرد. همین طور همسر مرحوم آقای انصاری همدانی که سمّ خورد تا کشته شود و شوهرش را زندان یا اعدام بکنند اما مرحوم آقای انصاری متوجه می شود و ایشان را مداوا می کنند. برادرزن هایش به ایشان گفتند: خواهرمان شما را خیلی شکنجه می دهد، اگر اجازه بدهید طلاق بگیریم که ایشان فرمودند: من خواهرتان را تحمل می کنم اما شما او را تحمل نمی کنید و اذیتش می کنید او را می زنید. نقل کرده اند که ایشان حتی بعد از مرگ همسرش برای او دعا می کرد که خدایا عذابت را از خانم من بردار.
توجه کنیم که هیچ کسی بدون عیب نیست. باید با عیوب هم بسازیم. منتها اگر دیگر چاره ای نبود و به قول مردم کارد به استخوان رسید باید طلاق گرفت و توجه کنیم که جدایی آخرین گزینه است. پیغمبر هم بعضی از خانم هایشان را طلاق دادند. یکی از خانم های پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به ایشان گفت من از شما بیزارم و ایشان هم سریع طلاقش دادند.