📸خاطرات خود نگاشت همسر امام ❎ بازگشت امام از حج با پای برهنه و سر و صورت گل آلود(۲) 🔹گفتم از کجا با این وضع و ترتیب آمدی؟ گفت از یک فرسنگ قبل از شاه جمال که امام‌زاده‌ای است در یک فرسنگی قم.. در آنجا شنیدم قم سیل آمده است و همه شهر را آب فرا گرفته است، نگران شدیم یک ماشین گرفتیم و عازم قم شدیم ولی یک فرسنگ به شاه جمال مانده ماشین ماند و ما نمی‌توانستیم بمانیم. رفت طرف حوض که دست و پایش را بشوید. گفت اگر لباس دارم برایم بیاور. به‌خدا قسم همان لباسی را بر تن داشت که از اینجا برده بود ولی من به‌عنوان خلعتی یک پیراهن و شلوار چلوار برایش تهیه دیده بودم. 🔸در غیاب ایشان یک‌بار پدر و مادرم آمدند قم چند روزی هم قم بودند، پدرم قبایی خرید و گفت این هم خلعتی من برای حاجی‌مان باشد، اینها را آوردم دید نو است. گفتم غیر از این لباسی نداری 🔹گفت « تا تو را دارم همه چیز دارم ». این وضع ورود ایشان از مکه به قم بود. مختصری سوغاتی آورده بود، دو نوع پارچه که آن هم مطابق پسند من نبود ولی دوختیم و پوشیدیم. بعد فهمیدم که خرج مکه او را برادرانش به او قرض داده‌اند.(زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام) ص97) @Bonyadtarikh @alfavayedolkoronaieh🌱