╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲ ❁﷽❁
📚
#از_یاد_رفته_۱
🔰
#قسمت_پانزدهم
✍ روسری های بی شعور!🤦♀️
خالهام (که یک خانم مانتویی مجرد است) اومده بود منزل ما مهمانی.
موقع خداحافظی که روسریش رو سرش کرد، تقریبا موهاش رو پوشوند به جز یه خورده موهای جلوی سرش که بیرون موند ...
بهش گفتم : قربونت برم، شما که این همه رو پوشوندی، این یه ذره رو هم بپوشون دیگه🤗☺️
بنده خدا خندید و گفت: امان از این روسری های بیشعور! هی میرن عقب! 😅
بعدش یک حرفی زد که جالب بود، گفت: ای
کاش من هم یک شوهر با غیرت گیرم میاومد که هی بهم بگه خانم روسریت رو درست کن، اصلا بهم میگفت باید چادر سر کنی!
آخه تا الان هرچی خواستگار داشتم همه بی غیرت بودن...!!😢😞
این را گفت و خندیدیم و خداحافظی کرد و رفت ...😊